• معرفی
    • مسئولیت‌ها
    • مصاحبه‌ها
    • از نگاه دیگران
    • معرفی
  • اخبار
    • تمام اخبار
    • آستان
    • مؤسسه دارالحدیث
    • پژوهشگاه و دانشگاه قرآن و حدیث
    • اخبار درس‌ها
    • مراسم و همایش
    • دیدار‌ها و بازدیدها
    • اخبار نشر
    • مراسم تشییع و ترحیم
    • سایر اخبار
  • آثار و تألیف‌ها
  • درس‌ها
  • سخنرانی‌ها
  • خاطره‌‌ها
  • یادداشت‌ها
  • نگارخانه
/ خانه / درس‌ها / خارج فقه / خمس / سال تحصیلی 94 - 93 / 320 - وحدت يا تعدد مخرِج و مخرَج در اعتبار نصاب معدن
تاريخ : 1393/07/07
مدت :
توضیح :
منبع : درس خارج فقه استاد محمدی ری شهری - کتاب الخمس
منبع :
بازدید: 2561

320 - وحدت يا تعدد مخرِج و مخرَج در اعتبار نصاب معدن

نقد استدلال آيت­الله خويي استدلال اول استدلال اول ايشان به طور خلاصه اين بود که در صحيحه بزنطي حکم وجوب خمس روي اخراج بار شده ، لذا اگر از نظر عرف اخراج متعدد باشد ، هر اخراجي موضوع مستقلي است و بايد جداگانه به حدّ نصاب برسد. جواب: ما در جواب مي­گوييم: اولاً ظاهر روايت اين است که حکم روي خروج بار شده نه روي اخراج. چرا که مورد سؤال در روايت «ما أَخْرَجَ الْمَعْدِنُ»[7] است يعني آنچه معدن خارج کرده که همان خروجي مواد است
بحث اخلاقي
اول تا سيزدهم ذي­الحجة ، بهار ياد خدا
« عن الصادق­عليه­السلام أنّه قال: قَالَ أَبِي قَالَ عَلِيٌّ­­عليه­السلام اذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيّٰامٍ مَعْلُومٰاتٍ قَالَ قَالَ عَشْرُ ذِي الْحِجَّةِ وَ أَيّٰامٍ مَعْدُودٰاتٍ قَالَ أَيَّامُ التَّشْرِيقِ. »[1]
اين روايت نوراني يکي از رواياتي است که بر ذکر و ياد خدا در اين ايام يعني دهه اول ذي­الحجه تأکيد مي‌کند.
ذکر و ياد خدا هميشه مطلوب است، چنانچه در آياتي چون: ﴿يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً * وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً﴾[2]؛ يا ﴿فَاذْكُرُوا اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِكُم‏﴾[3]؛ به طور دايم ياد خدا بودن مورد عنايت حضرت حق قرار گرفته است. همچنين عبارت «وَ أَدَمْتُمْ ذِكْرَهُ»[4] در زيارت جامعه بيانگر اين است کهدائم­الذکر بودن از ويژگي‌هاي اهل­بيت­عليه­السلام است. با اين حال ، در بعضي اوقات به ياد خدا بودن تأکيد بيشتري شده که بدين معناست که اين عمل در آن اوقات آثار و برکات بيشتري دارد. از جمله اين اوقات دهه اول ذيحجه و سه روز بعد از آن يعني ايام تشريق است.
در اين روايت که مرحوم شيخ طوسي آن را در کتاب تهذيب نقل کرده ، امام­صادق­عليه­السلام از پدر بزرگوارش و از او جدّ بزرگوارشان اميرمؤمنان علي­عليه­السلام نقل مي‌کند که فرمود: خدا را در ايامي مشخص ياد کنيد. اين جمله به آيه 28 سوره مبارکه حجّ اشاره دارد که مي­فرمايد: ﴿لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ﴾[5]؛ يعني، حجّاج و زائران بيت­الله­الحرام بايد در آن صحنه شاهد منافع خودشان باشند و خدا را در ايام معلومات به ياد آورند. حضرت در تبيين آن مي‌فرمايد: اين ايام معلومات، ده روز ذي الحجه است، همچنين فرمود مراد از «ايام معدودات»، ايام تشريق است. اين جمله نيز به آيه 203 سوره مبارکه بقره اشاره دارد که مي­فرمايد: ﴿وَ اذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيَّامٍ مَعْدُودات﴾[6]؛ يعني، در ايامي چند خدا را ياد کنيد.
بنا بر اين، اين سه روز و آن ده روز بهار ياد خداست بدين معنا که در اين ايام آثار و برکات ياد خدا در سازندگي و تعالي معنوي انسان و نورانيت دل نسبت به ايام ديگر بيشتر است.
از رهنمودهاي آيت­الله بهجت رحمة­الله­عليه اين بود که مي‌فرمود تلاش کنيد خداوند متعال ذکرش را به شما الهام کند، ـ همان­گونه که در دعاي کميل از خدا چنين مي­خواهيم «أن تلهمني ذکرک»يعني در ايام غفلت ناگهان به ياد خدا بيافتد ـ که اگر اين عنايت تحقق پيدا کند ، همه لوازم آن از جمله دوام ذکر را به دنبال خواهد داشت. همچنين ايشان مي‌فرمود: «عاقبت ذکر عجايب است» ؛ يعني اگر کسي بتواند ياد خدا را تداوم بخشد ، چيزهاي شگفتي از نظر معنوي خواهد ديد.
خداوند توفيق دوام ذکر ، خصوصاً در اين ايام و به­ويژه در روز عرفه را به همه ما عنايت فرمايد.
بحث فقهي
موضوع: وحدت يا تعدد مخرِج و مخرَج در اعتبار نصاب معدن
يادآوري
بحث در اين بود که در بلوغ نصاب وحدت اخراج شرط است يا خير، به عبارت ديگر، آنجا که عمل استخراج از معدن در چند مرحله صورت مي­گيرد آيا اين مراحل به يکديگر ضميمه مي­شوند که اگر در مجموع هم به نصاب برسند ، خمس واجب شود ؛ يا اينکه هر يک مستقل از ديگري است؟ که در اين صورت اگر در مرحله­اي کمتر از نصاب استخراج شد هرچند در مجموع بيشتر از آن باشد باز هم خمس واجب نمي­شود.
نظر امام رحمة­الله­عليه و اکثر فقهايي که نظرشان را بررسي کرديم ، اين است که ـ احتياط واجب يا به صورت فتوا ـ وحدت اخراج شرط نيست و دفعات متعدد به هم ضميمه مي­شوند. ولي دو تن از بزرگان فقهاي معاصر يعني آيت­الله حکيم و آيت­الله خويي وحدت عرفي را شرط مي­دانند پس همين که از نظر عرف دو اخراج به شمار آمد ، نصاب در هر کدام به صورت مستقل ملاحظه مي­شود.
گفتيم گروه اول ، يک دليل دارند و آن اطلاق ادله است ؛ و گروه دوم ، سه دليل دارند ؛ يکي استدلال آيت­الله حکيم بود که روايت را در عدم انضمام دفعات منصرف مي­دانست ، ولي آن را نپذيرفتيم و گفتيم روايت از اين جهت ساکت است ، دو دليل هم آيت­الله خويي ذکر کردند که مورد نقد و بررسي قرار نگرفت. در ادامه و قبل از ورود به فروع بعدي ، يعني اشتراط وحدت مخرِج و مخرَج، جواب اين دو دليل را نيز بيان مي­کنيم تا نظر نهايي در اين مسئله مشخص شود.
نقد استدلال آيت­الله خويي
استدلال اول
استدلال اول ايشان به طور خلاصه اين بود که در صحيحه بزنطي حکم وجوب خمس روي اخراج بار شده ، لذا اگر از نظر عرف اخراج متعدد باشد ، هر اخراجي موضوع مستقلي است و بايد جداگانه به حدّ نصاب برسد.
جواب
ما در جواب مي­گوييم: اولاً ظاهر روايت اين است که حکم روي خروج بار شده نه روي اخراج. چرا که مورد سؤال در روايت «ما أَخْرَجَ الْمَعْدِنُ»[7] است يعني آنچه معدن خارج کرده که همان خروجي مواد است يعني آنچه از معدن خارج شده (خروج). پس صحبت در اخراج کردن نيست. بنابراين ، ميزان خروج است که ممکن است با يک دفعه اخراج به بيست دينار برسد يا در دو يا چند دفعه.
ثانياً بر فرض هم که معيار اخراج باشد ، باز عرف الغاي خصوصيت مي‌کند ، چرا که متعلق خمس فايده­اي است که از ملک شخص عايدش شده ، لذا اگر اخراج کرد ولي مالک نشد ، خمس بر او واجب نيست. به تعبير ديگر ، خمس در طول ملکيت است. پس عرف مي­گويد وقتي تو بيست دينار را مالک شدي ، خمس دارد و ديگر فرقي نمي­کند امروز مالک آن شوي يا فردا.
بنابراين، اگر هم اخراج ملاک باشد ، اخراج کنايه از تملک است و اگر در طي چند مرحله هم مقدار بيست دينار به ملک صاحب معدن وارد شد ، به هم ضميمه مي­شود و خمس آن واجب مي­شود.
ثالثاً وقتي شک مي­کنيم که آيا روايت شامل موارد متعدد مي­شود يا نه؟ شک در اطلاق دليل مخصص است که موجب مجمل شدنش مي­شود و در صورت اجمال دليل خاص بايد به عموم ادله عام رجوع شود که خمس را واجب مي­دانند. البته از نظر ما روايت مجمل نيست ؛ بلکه از اين جهت اطلاق دارد و شامل اخراج متعدد هم مي­شود ؛ ولي اگر مجمل هم باشد مقتضاي ادله عام ، ضميمه شدن دفعات و وجوب خمس است.
استدلال دوم
خلاصه استدلال دوم ايشان اين بود که روايت در اين ظهور دارد که وجوب خمس مقارن و همزمان با اخراج است، پس در صورتي که در اخراج اول به خاطر نرسيدن به نصاب خمس واجب نشد ، ديگر با ضميمه اخراج دوم به آن ، نمي­توان وجوب را به آن هم سرايت داد چون اخراج از حکم فاصله گرفته ، همچنان که اگر پس از اخراج اول ، مقدار خارج شده مصرف مي­شد و از بين مي­رفت ، ديگر اخراج بعدي به آن ضميمه نمي­شد. پس مناط در هر دو صورت يکي است و آن مقارنت وجوب خمس با اخراج است.
جواب
در جواب اين استدلال مي­گوييم: روايت چنين ظهوري ندارد که وجوب خمس مقارن با اخراج باشد. بلکه همان­طور که در جواب دليل قبل گفتيم ، اخراج کنايه از تملک است ، پس هر وقت تملک ، صورت گرفت حتي در طي چند مرحله باز خمس واجب است. و اينکه در صورت تلف خمس ندارد به خاطر اين است که با تلف شدن ، ديگر مالک آن نيست که بخواهد خمس آن را بپردازد ، ولي در فرض ما هنوز مالک اخراج اول است که اخراج دوم صورت مي­گيرد و هر دو را مالک مي­شود. پس چون مجموع آن به بيست دينار رسيده خمسش واجب است. بنابراين ، مناط صورت­هاي تلف و موجود يکي نيست.
بر اين اساس ، در اين فرع ما نيز مانند حضرت امام رحمة­الله­عليه و بسياري از بزرگان وحدت اخراج را شرط نمي­دانيم. بلکه مهم مالکيت است که هرگاه به نصاب رسيد خمس آن واجب مي­شود و در مالکيت فرقي ميان يک دفعه و چند دفعه نيست.
فرع هفتم: اشتراط يا عدم اشتراط وحدت مخرِج
فرع بعدي اين است که آيا در رسيدن به نصاب، کسي که مي‌خواهد معدن را استخراج کند بايد يک نفر باشد يا خير؟ اگر چند نفر مشترکاً اخراج کردند به گونه­اي که سهم هر کدام کمتر از نصاب شد ولي در مجموع به بيست دينار رسيد ، آيا خمس واجب است يا خير؟ اگر وحدت مخرِج شرط باشد ، واجب نيست چون سهم هر يک به تنهايي کمتر از نصاب است ؛ ولي اگر مانند فرع قبل وحدت شرط نباشد ، سهم­ها به يکديگر ضميمه مي­شود و هر کس به نسبت سهمش بايد خمس بپردازد.
نظر امام خميني رحمة­الله­عليه
عبارت تحرير چنين است:
و لو اشترك جماعة في استخراجه فالأقوى اعتبار بلوغ نصيب كل واحد منهم النصاب، و إن كان الأحوط إخراجه إذا بلغ المجموع ذلك.[1]
اگر عده‌اى در بيرون آوردن معدن شركت نمايند ، اقوى آن است كه لازم است سهم هر كدام از آنان به حدّ نصاب برسد ؛ اگر چه احتياط [مستحب] آن است كه اگر مجموع در حدّ نصاب باشد خمس آن داده شود.
بنا بر اين، نظر امام رحمة­الله­عليه در اين فرع بر خلاف فرع قبلي اين شد که بنا بر احتياط مستحب ، در رسيدن به نصاب وحدت مخرِج شرط است و بايد سهم هر شخص به نصاب برسد. يعني اگر سهم يک نفر ده دينار شد ، با اينکه در کنار سهم شريکش به حدّ نصاب مي­رسد ، ولي حکمش مانند جايي است که مستقلاً معدن را استخراج کرده و هنوز به نصاب نرسيده ، پس خمس بر او واجب نيست.
نظر صاحب عروة
نظر ايشان مخالف نظر حضرت امام است و معتقدند سهم افراد به يکديگر منضم مي­شود. فتواي ايشان چنين است:
اذا اشترك جماعة في الاخراج، و لم يبلغ حصة كل واحد منهم النصاب و لكن بلغ المجموع نصابا، فالظاهر وجوب خمسه.[1]
هنگامي که گروهي در اخراج مشترک شوند و سهم هر يک به نصاب نرسد ولي در مجموع به نصاب رسيده باشد، ظاهراً خمس واجب است.
پس اگر ده نفر مشترکاً به مقدار نصاب استخراج کردند ، هر کدام متناسب با سهمش بايد خمس آن را پرداخت کند. مثلاً اگر سهم هر يک به مقدار ده دينار شد ، مجموعاً صد دينار استخراج کرده­اند و هر يک بايد دو دينار که در مجموع بيست دينار مي­شود به عنوان خمس بپردازند.
از ميان محشين عروة علاوه بر حضرت امام رحمة­الله­عليه ، آيت­الله گلپايگاني رحمة­الله­عليه نيز با ايشان مخالفت کرده و فرموده­اند «بل الظاهر عدم الوجوب»؛ ولي بقيه مانند آيت­الله حکيم ، آيت­الله خويي، آيت­الله بروجردي رحمة­الله­عليهم ـ و امثال آنها در اينجا حاشيه­اي ندارند و نظر صاحب عروة را تأييد کرده­اند.
نظر صاحب جواهر
صاحب جواهر که نظرشان تقريباً با نظر صاحب عروة يکي است مي­فرمايد:
لا فرق قطعا بين اتحاد المستخرج للمعدن و تعدده بحيث اشتركوا في حيازته إذا بلغ نصيب كل واحد منهم النصاب، اما إذا لم يبلغ فقد صرح غير واحد بعدم الوجوب على احد منهم، بل لا اعرف من صرح بخلافه، لكن قد يقال بظهور صحيح ابن أبي نصر السابق بل و غيره من الأخبار بخلافه، كما اعترف به الشهيد في بيانه، و هو أحوط إن لم يكن اولى، بل قد يدعى ظهور الصحيح المذكور في عدم اعتبار ذلك في المتعددين غير الشركاء أيضا و إن كان بعيدا جدا إن لم يكن ممتنعا.[1]
قطعاً ميان يک نفر خارج­کننده معدن و چند نفري که مشترکاً آن را حيازة کرده­اند در صورتي که سهم هر يک به نصاب برسد ، فرقي نيست. اما آنجا که سهم هر کدام به نصاب نرسد ، نه تنها خيلي از فقها تصريح کرده­اند که بر هيچ­يک از آنها خمس واجب نيست ؛ بلکه کسي که تصريح به خلاف اين نظر کرده باشد را نيافتم. البته گفته شده که صحيحه بزنطي و روايات ديگر بر خلاف اين حکم ظهور دارند. [يعني بايد سهم افراد به هم ضميمه شود و خمس واجب است] کما اينکه شهيد اول در البيان بدان اعتراف کرده و اين اگر اولويت نداشته باشد با احتياط سازگارتر است ، حتي ادعا شده صحيحه در جايي که چند نفر به صورت غير مشترک هم معدن را حيازة و خارج کرده­اند نيز در عدم اعتبار بلوغ نصاب در سهم هر يک ظهور دارد. يعني در اينجا هم هرچند سهم هر کدام کمتر از نصاب است ولي به هم منضم مي­شود و خمس بر همه واجب است. البته ايشان مي­فرمايد چنين ظهوري اگر ممتنع نباشد ، بسيار بعيد است.
از فرمايش صاحب جواهر مشخص مي­شود که دليل فقهايي مثل صاحب عروة که اتحاد مخرِج را در بلوغ نصاب شرط نمي­دانند ، ظهور صحيحه بزنطي است. چنانچه آيت­الله خويي بدان تمسک کرده است.
نظر آيت­الله خويي
ايشان بر خلاف فرع قبلي که وحدت اخراج را شرط دانست ، در اين فرع وحدت مخرِج را شرط نمي­داند و مي­فرمايد سهم افراد به همديگر ضميمه مي­شود. پس به نظر ايشان در مثالي که بيان شد چون سهم مجموع به نصاب رسيده، پرداخت خمس واجب است. وي بعد از بيان مسئله که آيا نصاب در مجموع سهام شرکا ملاحظه مي­شود يا در سهم هر يک به تنهايي؟ مي­فرمايد:
نسب الثاني إلى المشهور. و لكنّه غير واضح، فإنّ مقتضى إطلاق صحيح البزنطي أنّ العبرة بالإخراج لا بالمخرج و أنّ المدار ببلوغ ما أخرجه المعدن حدّ النصاب سواء أ كان المخرج واحداً أم متعدّداً.[1]
دوّمي يعني ملاحظه نصاب در سهم هر فرد به مشهور نسبت داده شده ؛ ولي چنين حکمي روشن نيست. چراکه مقتضاي اطلاق صحيحه بزنطي اين بود که ملاک اخراج است نه مخرِج و اينکه آنچه خارج­کننده از معدن خارج مي­کند به حدّ نصاب برسد ، حال يک نفر باشد يا چند نفر.
در ادامه به يک سؤال مقدر پاسخ مي­دهند و آن اينکه چرا در باب زکات مثلاً اگر شخصي با ديگري مشترکاً بيست کيلو گندم برداشت کند، مي­گوييد با اينکه مجموعاً به نصاب رسيده اما چون سهم هر يک کمتر از نصاب است زکات واجب نيست، ولي در اينجا ـ با اينکه در متن صحيحه هم نصاب معدن را مثل نصاب زکات دانسته بود (حَتَّى يَبْلُغَ مَا يَكُونُ فِي مِثْلِهِ الزَّكَاةُ عِشْرِينَ دِينَاراً)[12] ـ خمس را واجب مي­دانيد؟ در جواب مي­فرمايد:
و قياسه بباب الزكاة مع الفارق، لاختلاف لسان الدليل، فإنّ موضوع الحكم هناك النتاج الحاصل في ملك المالك فيلاحظ النصاب في ملكه الشخصي، و أمّا في المقام فالاعتبار بنفس الإخراج كما عرفت، من غير نظر إلى المخرج، سواء أ كان ما أخرج ملكاً لشخص واحد أم لأشخاص عديدين، على ما هو مقتضى إطلاق النصّ.[1]
قياس اينجا با باب زکات صحيح نيست، زيرا لسان دليل دو باب با هم فرق دارد. موضوع حکم (وجوب زکات) در آنجا محصولي است که در ملک مالک ايجاد مي­شود ، لذا نصاب در ملک شخصي محاسبه مي­شود [که چون در مثال ما آنچه در ملک شخصي اوست کمتر از نصاب است ديگر زکاتش واجب نيست] ؛ ولي در اينجا ملاک نفس اخراج است بدون در نظر گرفتن شخص خارج­کننده. پس طبق آنچه اطلاق نص اقتضاء مي­کند ، مهم به نصاب رسيدن آن مقداري است که خارج مي­شود ، حال آن مقدار ، ملک يک نفر باشد يا چند نفر.
جواب
جوابي که مي­توان به استدلال ايشان داد اين است که ما هم قبول داريم که قياس اين مورد با بحث زکات صحيح نيست و مقصود روايت از تمثيل تنها اين است که مقدار نصاب معدن به اندازه نصاب زکات است ؛ ولي اينکه ملاک در روايت را اخراج دانستيد صحيح نيست زيرا چنانچه در فرع قبل هم بيان شد ، اولاً ملاک خروج است ثانياً اگر هم اخراج باشد ، اخراج کنايه از تمليک است. پس وجوب خمس در طول ملکيت است و کسي که مالک چيزي نشده ، خمسي بر او واجب نيست. در فرض ما نيز چون سهم هر يک از شرکا کمتر از نصاب است ، پس تنها مالک همان مقدار است نه بيشتر ، در نتيجه آنچه در ملک اوست کمتر از نصاب است و آنچه به نصاب رسيده همه­اش مال او نيست.
بنابراين نظر ما در اين فرع مانند نظر حضرت امام رحمة­الله­عليه است يعني سهام افراد به يکديگر ضميمه نمي­شود و وحدت مخرِج شرط است. لذا در رسيدن به نصاب فرقي ميان سهم يک نفر و چند نفر نيست.
فرع هشتم: اشتراط و عدم اشتراط وحدت مخرَج
مخرَج آن چيزي است که از معدن استخراج شده. سؤال اين است که آيا در رسيدن به نصاب بايد از يک جنس باشد يا اگر از دو يا چند جنس هم بود و روي هم به نصاب رسيد باز خمس واجب است. مثلاً اگر از معدني به مقدار ده دينار ياقوت استخراج شد و به مقدار ده دينار هم فيروزه ، اگر وحدت مخرَج شرط باشد چون هر يک کمتر از نصاب است ، پس خمس ندارد ؛ ولي اگر آن را شرط بدانيم ، مقدار هر دو جنس به هم ضميمه مي­شود و چون در مجموع به نصاب رسيده خمس دارد.
نظر امام خميني رحمة­الله­عليه
ايشان مي‌فرمايد:
و اشتمل معدن واحد على جنسين أو أزيد كفى بلوغ قيمة المجموع نصابا على الأقوى.[1]
يعني اگر يك معدن داراى دو جنس معدنى يا بيشتر باشد بنابر اقوى به حدّ نصاب رسيدن قيمت مجموع آنها كفايت مى‌كند.
پس نظر ايشان در اين فرع اين است که وحدت مخرَج شرط نيست و مقدار اجناس مختلف به يکديگر ضميمه مي­شود. اين نظر صحيحي است چراکه در روايت آمده بود: «سَأَلْتُ أَبَا‌الْحَسَنِ عليه­السلام عَمَّا أَخْرَجَ الْمَعْدِنُ» که «ما اخرج المعدن» مطلق است ، هم معدن داراي يک جنس و هم غير آن را شامل مي­شود. اين فرع بحث زيادي ندارد و به همين مقدار کفايت مي­شود.

[1].تهذيب الاحکام، شيخ طوسي، ج 5، ص 447 ح 1558.
[2]احزاب/سوره33، آیه41.
[3].نساء/سوره4، آیه103.
[4].بحار الانوار، علامه مجلسي، ج 97، ص 344.
[5]حج/سوره22، آیه28.
[6]بقره/سوره2، آیه203.
[7].وسائل الشيعة، شيخ حر عاملي، ج9‌، ص: 494، ابواب ما يجب فيه الخمس، باب 4، ح 1.
[8].تحريرالوسيلة، امام خميني، ج1‌، ص: 353‌.
[9].العروة الوثقى، سيد کاظم طباطبايي يزدي، ج4‌، ص: 239.
[10].جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، شيخ محمد حسن نجفي، ج16 ‌، ص: 19.
[11].موسوعة الإمام الخوئي، ج25‌، ص: 47.
[12].وسائل الشيعة، شيخ حر عاملي، ج‌، ص: 494، ابواب ما يجب فيه الخمس، باب 4، ح 1.
[13].موسوعة الإمام الخوئي، ج‌25، ص: 47.
[14].تحريرالوسيلة، امام خميني، ج‌1، ص: 353‌.
کلیدواژه خمس
  • تــــازه هــــا
  • پـــربـــازدیـــدهــــا
  • 402 - شرط سیادت در اصناف ثلاثه
  • 401 - مراد از «ذی القربی» در آیه خمس
  • 400 - مالکیت خمس
  • 399 - مالکیت خمس
  • 398 - مالکیت خمس
  • 397 - تقسيم خمس
  • 325 - ملکیت معدن مکشوفه در اراضی مفتوحه توسط کافر
  • 323 - معدن مکشوفه در زمین مملوک عمومی
  • 340 - نصاب خمس غوص
  • 320 - وحدت يا تعدد مخرِج و مخرَج در اعتبار نصاب معدن
  • 337 - حکم مالی که در شکم حیوان یافت می­شود
  • 334 - حکم گنج در اراضی عمومی (4)
حــــدیــــث روز
:
کلیه حقوق متعلق به پایگاه آیت الله محمدی ری شهری می باشد
  • تماس با پایگاه
  • نقشه پایگاه
  • پایگاه‌های مرتبط
      • حدیث نت
      • دارالحدیث
      • حضرت عبدالعظیم(ع)