• معرفی
    • مسئولیت‌ها
    • مصاحبه‌ها
    • از نگاه دیگران
    • معرفی
  • اخبار
    • تمام اخبار
    • آستان
    • مؤسسه دارالحدیث
    • پژوهشگاه و دانشگاه قرآن و حدیث
    • اخبار درس‌ها
    • مراسم و همایش
    • دیدار‌ها و بازدیدها
    • اخبار نشر
    • مراسم تشییع و ترحیم
    • سایر اخبار
  • آثار و تألیف‌ها
  • درس‌ها
  • سخنرانی‌ها
  • خاطره‌‌ها
  • یادداشت‌ها
  • نگارخانه
/ خانه / درس‌ها / خارج فقه / خمس / سال تحصیلی 94 - 93 / 319 - وحدت يا تعدد اخراج در اعتبار نصاب معدن
تاريخ : 1393/07/06
مدت :
توضیح :
منبع : درس خارج فقه استاد محمدی ری شهری - کتاب الخمس
منبع :
بازدید: 2706

319 - وحدت يا تعدد اخراج در اعتبار نصاب معدن

فرع ششم: اشتراط يا عدم اشتراط وحدت اخراج در بلوغ نصاب در اينکه وجوب خمس معدن مشروط به رسيدن به حد نصاب يعني بيست دينار است، بحثي نيست، اما سؤال اين است که آيا در رسيدن به نصاب وحدت اخراج، مُخرِج، مُخرَج، مُخرَج­منه ، لازم است يا خير؟ اين موارد هر يک فرعي را تشکيل مي­دهد که در طي چهار فرع مطرح مي­شوند.
بحث اخلاقي
نقش روزه­داري در ايجاد اخلاص
« عن مولانا اميرالمؤمنين عليه­السلام: مَن أخلَصَ للّهِ أربَعينَ صَباحاً، يَأكُلُ الحَلالَ، صائِماً نهارَهُ، قائِماً لَيلَهُ، أجرَى اللّهُ سُبحانَهُ يَنابيعَ الحِكمَةِ مِن قَلبِهِ عَلى لِسانِهِ. »[1]
اين روايت نوارني اخلاص چهل روزه را با سه شرط حلال­خوري ، روزه گرفتن و عبادت شبانه ، عامل جاري شدن چشمه­هاي حکمت از قلب به زبان مي­داند. با توجه به اين روايت و روايت ديگري که در جلسات قبل بيان شد که اخلاص چهل روزه به صورت مطلق را موجب دستيابي به اين نتيجه مي­دانست ، اين سؤال مطرح مي­شود که آيا اين سه شرط ، روايت قبلي را قيد مي­زند ، يعني اگر نباشند، آن حالت به وجود نمي­آيد ، يا اينکه آن موقعيت معنوي با همان چهل روز عمل خالصانه به وجود مي­آيد ولي اين ويژگي­ها سبب تقويت آن خواهد شد؟
در مورد ويژگي اول يعني خوردن مال حلال گفتيم، اين ويژگي قيد است و اخلاص با حرام­خوري جمع نمي­شود، علاوه بر آنکه از نظر روايات حلال­خوري خود موضوع مستقلي براي رسيدن به حکمت، علم نور يا نور علم است.
ولي دو ويژگي ديگر، قيد نيستند ؛ بلکه وجود آنها موجب تقويت اين حالت معنوي است. پس کسي که روزها روزه نگيرد و شب­ها شب‌زنده‌داري نکند ، ولي چهل روز اخلاص داشته باشد، باز قلبش معدن حکمت مي‌شود. اما کسي که اين اخلاص چهل روزه را با روزه و شب­زنده­داري توأم کند ، اين حالت در وجودش قوت بيشتري پيدا مي­کند.
نکته قابل توجه اينکه، هرچند روزه­داري مانند حلال­خوري، قيد ايجاد اخلاص چهل روزه نيست، ولي از اين جهت که خود عاملي براي نورانيت دل و رسيدن به حکمت است، شبيه حلال­خوري است. در حديث معراج چنين وارد شده که پيامبرصلي­الله­عليه­وآله عرضه داشت:
يَا رَبِّ وَ مَا مِيرَاثُ الصَّوْمِ؟
قَالَ يُورِثُ الحِكْمَةَ وَ الحِكْمَةُ تُورِثُ الْمَعْرِفَةَ وَ الْمَعْرِفَةُ تُورِثُ الْيَقِينَ فَإِذَا اسْتَيْقَنَ الْعَبْدُ لَا يُبَالِي كَيْفَ أَصْبَحَ بِعُسْرٍ أَمْ بِيُسْرٍ.[2]
خدايا رهاورد روزه چيست؟ جواب آمد: روزه باعث حکمت مي‌شود و رهاورد حکمت، معرفت و شناخت است و رهاورد معرفت يقين است. پس روزه مقبول انسان را به قله يقين که بالاترين کمالات انساني است مي­رساند. و بنده­اي که به يقين رسيد، يکي از برکاتش اين است که سختي و آساني در نظرش يکسان است ، مهم نيست در حالت سختي به سر بَرد يا در گشايش و آساني.
در روايتي به اين مضمون وارد شده که به حضرت عيسي­عليه­السلام گفتند چگونه روي آب راه مي‌روي ولي ما نمي‌توانيم اين کار را انجام دهيم؟ فرمود پول نزد شما چگونه است؟ گفتند خوب اگر پول داشته باشيم، خوشحاليم و اگر نداشته باشيم ناراحتيم. حضرت فرمود پول با کاه براي من يکي است. پس انساني که به درجه يقين برسد، نسبت به مظاهر مادي بي‌تفاوت مي‌شود ، چرا که مي‌داند آن که بايد روزي بدهد خداست و هر کس رزق مقدّري دارد که به او خواهد رسيد.
خداوند به ما کمک کند تا بتوانيم به اين مراتب عاليه دست پيدا کنيم.
بحث فقهي
موضوع: وحدت يا تعدد اخراج در اعتبار نصاب معدن
يادآوري
بحث درباره خمس معدن بود. تا به حال پنج فرع از عبارت حضرت امام رحمة­الله­عليه در تحريرالوسليه برداشت و آنها را مورد بررسي قرار داده­ايم که عبارتند از تعريف معدن ، نصاب خمس معدن ، محاسبه خمس پس از کسر هزينه­هاي تصفيه و اخراج ، اعتبار نصاب پس از کسر اين هزينه­ها ، و اعتبار قيمت زمان استخراج در نصاب. در ادامه چهار فرع ديگر که مربوط به شرايط رسيدن به نصاب است را مطرح مي­کنيم.
فرع ششم: اشتراط يا عدم اشتراط وحدت اخراج در بلوغ نصاب
در اينکه وجوب خمس معدن مشروط به رسيدن به حد نصاب يعني بيست دينار است، بحثي نيست، اما سؤال اين است که آيا در رسيدن به نصاب وحدت اخراج، مُخرِج، مُخرَج، مُخرَج­منه ، لازم است يا خير؟ اين موارد هر يک فرعي را تشکيل مي­دهد که در طي چهار فرع مطرح مي­شوند.
اينکه وحدت اخراج شرط است يا نه؟ به اين معنا است که آيا بايد قيمت آنچه از معدن استخراج مي­شود، در هر مرحله به بيست دينار برسد يا اين که اگر در چند مرحله اين کار صورت بگيرد و قيمت مجموع آن به نصاب برسد نيز کافي است؟
پس اگر از معدني در سه مرحله مجموعاً بيست دينار طلا استخراج شد، اگر وحدت اخراج شرط باشد با اينکه مجموع آن به نصاب رسيده، اما چون در هر مرحله کمتر از نصاب بوده، خمس ندارد، ولي اگر وحدت اخراج را شرط ندانيم همه اين سه مرحله در حکم يک اخراج است و خمس دارد. البته در جايي که به لحاظ عقلي دفعات صدق کند ولي فاصله دفعات به اندازه­اي نباشد که از نظر عرف چند مرحله استخراج به شمار آيد، همه فقها نصاب را در مجموع حساب مي­کنند؛ ولي اختلاف در جايي است که يا فاصله ميان دفعات قابل توجه باشد يا شخص از عمل استخراج اعراض کند و آن را به صورت مهمل رها کند، سپس دوباره پشيمان شود و آن را ادامه دهد که عرفاً استخراج متعدد به شمار آيد. در اينجا گروهي قائل به انضمام دفعات هستند و گروهي قائل به عدم انضمام.
نظر امام خميني رحمة­الله­عليه
عبارت تحريرالوسيله در اين باره چنين است:
و لا يعتبر الإخراج دفعة على الأقوى، فلو أخرج دفعات و بلغ المجموع النصاب وجب خمس المجموع حتى فيما لو أخرج أقل منه و أعرض ثم عاد و أكمله على الأحوط لو لم يكن الأقوى.[1]
يعني، بنابر اقوى لازم نيست كه يک‌دفعه از معدن خارج شود، پس اگر چند دفعه خارج شود و مجموع آن به حدّ نصاب برسد خمس مجموع آن واجب است. حتى در موردى كه كمتر از حدّ نصاب بيرون بياورد و منصرف شود سپس برگردد و آن را تكميل كند، بنابر احتياط خمس دارد اگر اقوى نباشد.
پس نظر امام رحمة­الله­عليه اين است که وحدت اخراج شرط نيست و طبق نظر ايشان در مثال فوق پرداخت خمس واجب است حتي اگر مثلاً پس از يک مرحله استخراج، از اين کار منصرف شود و آن را رها کند و دوباره پس از مدتي پشيمان شود و آن را ادامه دهد، باز هم اين مراحل به هم ضميمه مي­شوند و حکم يک اخراج را دارد و بايد خمسش پرداخت شود.
نظر صاحب عروة الوثقي و محشين آن
در اين مسئله نظر صاحب عروه با نظر امام­رحمة­الله­عليه تفاوت چنداني ندارد ، فقط در جايي که شخص اعراض کند دوباره برگردد و استخراج را ادامه دهد ، امام وجوب خمس را علاوه بر احتياط با عبارت «لو لم يكن الأقوى» نيز تأکيد کردند ؛ ولي ايشان به همان احتياط اکتفا مي­کنند. متن عروة چنين است:
لا يعتبر في الإخراج أن يكون دفعة فلو أخرج دفعات و كان المجموع نصاباً وجب إخراج خمس المجموع، و إن أخرج أقلّ من النصاب فأعرض ثمّ عاد و بلغ المجموع نصاباً فكذلك على الأحوط.[1]
در ميان محشين نيز گروهي مثل آيت­الله نائيني ، آيت­الله حائري يزدي و آيت­الله گلپايگاني در اينجا حاشيه­اي ندارند که معلوم است نظرشان با صاحب عروه يکي است. برخي هم مثل آيت­الله بروجردي مانند امام­خميني در آنجا که شخص استخراج را رها کرده و دوباره به همان شغل برگشته را با عبارت «علي الأقوي» که کمي بالاتر از احتياط است بيان کرده­اند. اما آيت­الله حکيم و آيت­الله خويي با اين فتوا مخالف هستند و ملاک را وحدت عرفي قرار داده­اند ، يعني آنجا که در چند مرحله استخراج مي­شود ، اگر از نظر عرف يک دفعه حساب شود ، نصاب جميع معتبر است و الا بايد هر يک جداگانه به نصاب برسند.
نظر صاحب جواهر
صاحب جواهر که فتوايش با فتواي امام رحمة الله عليه يکي است، مي‌فرمايد:
لا يعتبر في النصاب المذكور الإخراج دفعة وفاقا لظاهر جماعة و صريح آخرين، لإطلاق الأدلة، بل لا فرق بين تحقق الاعراض بين الدفعات و عدمه، وفاقا لظاهر بيان الشهيد الأول و صريح مسالك الثاني و المدارك و غيرها لذلك أيضا‌و خلافا للفاضل في المنتهى فاعتبر عدم الإهمال في الانضمام المزبور، و لم نعرف له مأخذا معتدا به.[1]
در نصابي که ذکر شد يعني بيست دينار لازم نيست اخراج يک­دفعه صورت بگيرد ، چنانچه ظاهر کلام گروهي از فقها موافق اين نظر است (مانند: شيخ طوسي در المبسوط، ابن حمزه در الوسيلة، فيض کاشاني در مفاتيح الشرائع) و برخي هم بدان تصريح کرده­اند (مانند: علامه در التحرير، محقق کرکي در الفوائد الشرائع، نراقي در المستند)، زيرا ادله اطلاق دارد. حتي فرقي ندارد بين دفعات اخراج اعراض تحقق پيدا کند و شخص منصرف شود و دوباره برگردد يا بدون اعراض در چند مرحله استخراج کند. اين نظر موافق ظاهر کلام شهيد اول در البيان و تصريح شهيد ثاني در مسالک­الافهام و صاحب مدارک و غير آنها است. ولي فاضل يعني علامه حلي در منتهي با آن مخالفت کرده و شرط کرده که نبايد ميان دفعاتي که کار را رها مي­کند اهمال يعني اعراضي باشد تا بتوان آنها را به هم ضميمه کرد و يک مرحله به حساب آورد. اما ما براي اين نظر دليل قابل توجهي پيدا نکرديم.
بنابراين ، ميان فقها در اين مسئله دو نظر وجود دارد؛ گروهي مانند امام­خميني وحدت اخراج را شرط نمي­دانند و گروهي وحدت عرفي آن را شرط مي­دانند. دليل گروه اول اطلاق ادله است که فرقي ميان دفعه و دفعات نگذاشته­اند ، و مهم­ترين دلائل گروه دوم ضمن بيان نظر آيت­الله حکيم و خويي مي­آيد.
نظر آيت­الله حکيم
وي پس از اصلاح نظر علامه ، نظر ايشان را تأييد مي­کند. ايشان در مستمسک پس از نقل اقوال ، دليل کساني که وحدت را شرط نمي­دانند ، اطلاق ادله دانسته و آن را اين گونه رد مي­کند:
و رد: بأن الإطلاق مقيد بما دل على اعتبار النصاب، و ظاهره اعتباره في كل دفعة أو ما بحكمها- و هو الدفعات- مع عدم الاعراض، فمع الاعراض لا تضم الدفعات بعضها إلى بعض، لأنه خلاف الظاهر. و كأنه لذلك قال في المنتهى: «و يعتبر النصاب فيما أخرج دفعة، أو دفعات لا يترك العمل بينها ترك إهمال، فلو أخرج دون النصاب و ترك العمل مهملا له، ثمَّ أخرج دون النصاب و كملا نصاباً، لم يجب عليه شي‌ء ..». و نحوه ما في التذكرة، و عن التحرير و حاشية الشرائع و شرح المفاتيح و الروض.[1]
يعني اطلاق ادله با آنچه بر اعتبار نصاب دلالت دارد، مقيد مي­شود. مراد صحيحه بزنطي است که مي­فرمايد:
سَأَلْتُ أَبَا‌الْحَسَنِ­عليه­السلام عَمَّا أَخْرَجَ الْمَعْدِنُ مِنْ قَلِيلٍ أَوْ كَثِيرٍ هَلْ فِيهِ شَيْ‌ءٌ قَالَ لَيْسَ فِيهِ شَيْ‌ءٌ حَتَّى يَبْلُغَ مَا يَكُونُ فِي مِثْلِهِ الزَّكَاةُ عِشْرِينَ دِينَاراً.[1]
ايشان از ظاهر حديث اطلاق را برداشت نمي­کند در حالي که گروه اول اطلاق را برداشت مي­کنند. در چنين جاهايي است که اهميت فقه الحديث روشن مي­شود. ايشان مي­فرمايد روايت در اين ظهور دارد که نصاب در هر دفعه معتبر است يا اگر در چند دفعه هم معتبر است دفعاتي است که در حکم يک­دفعه هستند يعني بدون اعراض از استخراج صورت گرفته­اند. اما آن دفعاتي که همراه با اعراض است، به همديگر ضميمه نمي­شوند چرا که خلاف ظاهر روايت است. شايد به همين دليل است که علامه در منتهي چنين فرموده: «نصاب در آنچه يک­دفعه خارج مي­شود معتبر است، يا در چند دفعه­اي که کار ميان آنها رها نمي­شود رها شدني که به اهمال و اعراض بيانجامد، پس اگر يک بار کمتر از نصاب خارج کرد و بعد کار را در حالي که آن را مهمل مي­گذارد رها کرد، سپس دفعه دوم هم کمتر از نصاب خارج کرد در حالي که جمعاً به نصاب برسند ، چيزي بر او واجب نمي­شود»؛ شبيه اين در تذکره و تحرير و... نيز آمده است.
تا اينجا في الجمله نظر علامه را نقل کردند، ولي در ادامه آن مي­فرمايند :
و فيه: أن مجرد الاعراض ـ في الجملة ـ غير كاف في عدم الضم، بل لا بد من الإهمال مدة طويلة، بحيث يصدق تعدد الإخراج عرفاً. فتأمل جيداً.[1]
مجرد اعراض به صورت کلي براي ضميمه نشدن دفعات کافي نيست ؛ بلکه بايد اعراض در مدت نسبتاً طولاني باشد به طوري که تعدد اخراج از نظر عرف بر آن صدق کند. پس مثلاً اعراض يکي دو روزه به وحدت عرفي خللي وارد نمي­کند. بنا بر اين، نظر آيت­الله حکيم اين شد که ملاک ، تعدد اخراج در نظر عرف است که فاصله معتد به را مانع انضمام دفعات مي­داند ، چه با اعراض باشد چه بدون آن ، و دليل آن انصراف روايت در اين مورد است که ادله مطلق خمس را مقيد مي­کند.
نقد استدلال آيت­الله حکيم
اما در جواب ايشان مي­گوييم: اولاً روايت چنين انصرافي ندارد ؛ ثانياً بر فرض انصراف داشته باشد، انصراف دارد بر اين که آنچه اخراج شده و به نصاب نرسيده خمس ندارد. اما نسبت به انضمام دفعات يا عدم آن ساکت است لذا در صورت شک به مطلقات وجوب خمس رجوع مي­کنيم.
نظر آيت­الله خويي
آيت­الله خويي براي اثبات اينکه اگر عرفاً دفعات اخراج صدق کرد، دفعات به يکديگر منضم نمي­شوند و نصاب در مجموع معتبر نخواهد بود، دو دليل مي­آورند. ايشان پس از طرح مسئله با يک مثال مي­فرمايند:
قد ذهب جمع و فيهم بعض المحقّقين إلى الانضمام، أخذاً بإطلاق البلوغ الوارد في الصحيح. و لكن الأقوى تبعاً لجمعٍ آخرين عدم الانضمام، نظراً إلى أنّ المنسبق من النصّ بحسب الفهم العرفي في أمثال المقام كون الحكم انحلاليّاً و مجعولًا على سبيل القضيّة الحقيقيّة، فيلاحظ كلّ إخراج بانفراده و استقلاله بعد انعزاله عن الإخراج الآخر كما هو المفروض، فهو بنفسه موضوع مستقلّ بالإضافة إلى ملاحظة النصاب في مقابل الفرد الآخر من الإخراج.[1]
گروهي گفته­اند در چنين مواردي که دفعات عرفاً متعدد هستند، هر دفعه به دفعه قبلي منضم مي­شود. دليل آنها اطلاقي است که در صحيحه بزنطي در بلوغ به نصاب وارد شده؛ وليکن اقوي عدم انضمام است چنانچه گروهي نظرشان چنين است. زيرا آنچه از نص به حسب فهم عرف به ذهن متبادر مي­شود اين است که در چنين مسائلي حکم منحل به دفعات مي­شود و هر دفعه به عنوان يک قضيه خارجيه قرار داده مي­شود ، پس وقتي يک دفعه از دفعه قبلي جدا شد، خود به صورت مستقل يک اخراج است که موضوع مستقلي براي اعتبار نصاب قرار مي­گيرد در مقابل دفعه ديگري که آن هم موضوع مستقل ديگري براي نصاب است. پس هر چند مجموع آنها به نصاب برسد اما چون هر دفعه کمتر از نصاب است ديگر خمس ندارد.
در ادامه براي چنين حکمي نمونه­اي ذکر مي­کنند که اگر کسي گفت: اگر يک مَن گندم خريدي ، فلان مقدار صدقه بده، حال اگر يک مَن را در دو مرحله خريد چون هر دفعه کمتر از يک مَن بوده پس صدقه واجب نمي­شود. چرا که هر دفعه خود يک موضوع مستقل است و حکم صدقه بر خريد يک مَن قرار داشته.
بنابراين ، دليل اوّل ايشان اين شد که به حسَب فهم عرف در امثال اين مقام ، حيثيت اخراج در حکم دخيل است نه حيثيت خروج، يعني اخراج کردن­ها مهم است نه خروجي کار.
دليل ديگري که ايشان بيان مي­کنند، اين است که ظاهر روايت خمس را مقارن با اخراج واجب مي­داند نه پس از آن. اين دليل را با ذکر يک مثال اين گونه توضيح مي­دهند:
لو أخرج ما دون النصاب بانياً على الاكتفاء به فصرفه و أتلفه من غير تخميسه لعدم وجوبه حينئذٍ على الفرض، ثمّ‌بدا له فأخرج الباقي، فإنّ هذا الإخراج الثانوي لا يحدث وجوباً بالإضافة إلى السابق التالف بلا إشكال، لظهور النصّ في عروض الوجوب مقارناً للإخراج، لا في آونة اخرى بعد ذلك كما لا يخفى، فإذا تمّ ذلك في صورة التلف تمّ في صورة وجوده أيضاً، لوحدة المناط، و هو ظهور النصّ في المقارنة.[1]
يعني، اگر کمتر از نصاب خارج کرد و با اين نيت که ديگر کافي است کار را رها کرد و آن مقدار را خرج کرد، خوب در اينجا خمس واجب نشده بود لذا چيزي پرداخت نکرد، حال دوباره پشيمان شد و برگشت و بقيه آن را خارج کرد، بدون شک اين اخراج دوم نسبت به اخراج قبلي وجوبي ايجاد نمي­کند، زيرا نص در وجوب هم­زمان با اخراج ظهور دارد نه زماني ديگر بعد از اخراج. پس وقتي در صورت تلف و خرج شدن مقدار کمتر از نصاب اخراج بعدي به آن ضميمه نمي­شود، در صورت عدم تلف و وجود هم چنين است چون مناط که همان ظهور نص در همزماني وجوب و خروج است، در هر دو يکسان است.
پس از بيان اين دو دليل ، اين مطلب را اضافه مي­کند که آنگونه که صاحب عروة فرموده اعراض خصوصيتي ندارد ؛ بلکه ميزان تعدد اخراج از نظر عرف است، مي­فرمايد:
لا خصوصيّة للإعراض، فإنّ العود بعد ما أعرض إن كان متّصلًا بسابقه بحيث عدّ عرفاً متمّماً و مكمّلًا له و المجموع عمل واحد، ـ نظير المسافر الذي يعرض أثناء السير عن السفر ثمّ يعود و يستمرّ بلا فصل معتدّ به بناءً على عدم قدحه أو المصلّي أو الخطيب الذي يعرضه الإعراض عن الإتمام ثمّ يعود إلى ما كان عليه مسترسلًا، ـ حكم حينئذٍ بالانضمام و لوحظ النصاب في المجموع.
و إن كان منفصلًا عنه بمثابةٍ يعدّ في نظر العرف عملًا مستقلا و إخراجاً ثانياً مغايراً للأوّل لم يحكم حينئذٍ بالانضمام.[1]
يعني اعراض خصوصيتي ندارد ، پس اگر بازگشت پس از اعراض متصل به مرحله قبل باشد به گونه­اي که از نظر عرف متمم و مکمل آن باشد و در مجموع يک عمل به شمار آيد، در اين صورت حکم به انضمام آنها مي­شود و نصاب نسبت به مجموع در نظر گرفته مي­شود. نظير مسافري که در اثناي سفرش، از ادامه سفر منصرف شود ولي دوباره پشيمان شود و بدون ايجاد فاصله قابل توجهي آن را ادامه دهد؛ يا نمازگزار يا خطيبي که در حين نماز و سخنراني تصميم بگيرد آن را رها کند ولي دوباره برگردد و آن را ادامه دهد که در هر سه مورد حکم به انضمام قبل و بعد از اعراض مي­شود و خللي به سفر و نماز و خطبه وارد نمي­شود.
ولي اگر بازگشت جداي از مرحله قبل از اعراض بود به گونه­اي که از نظر عرف هر مرحله يک عمل مستقل به شمار آيد و اخراج دوم غير از اخراج اول باشد، ديگر حکم به انضمام نمي­شود.
بنا بر اين، نظر آيت­الله خويي هم مانند آيت­الله حکيم اين شد که در لحاظ کردن نصاب معدن وحدت عرفي اخراج شرط است، هرچند دلايل آنها متفاوت بود.
البته اين دلايل قابل خدشه است که در جلسه آينده به تفصيل بيان مي­شود.

[1].مسند زيد.، ص 384.
[2]. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، محدث نوري، ج‌، ص: 500، ابواب الصوم المندوب، باب 1، ح 10.
[3].تحريرالوسيلة، امام خميني، ج1‌، ص: 353‌.
[4].العروة الوثقى، سيد کاظم طباطبايي يزدي، ج4‌، ص: 239.
[5].جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، شيخ محمد حسن نجفي، ج16 ‌، ص: 19.
[6].مستمسك العروة الوثقى، سيد محسن حکيم، ج‌، ص: 460‌.
[7].وسائل الشيعة، شيخ حر عاملي، ج9‌، ص: 494، ابواب ما يجب فيه الخمس، باب 4، ح 1.
[8].مستمسك العروة الوثقى، سيد محسن حکيم، ج‌، ص: 460‌.
[9].موسوعة الإمام الخوئي، ج‌25، ص: 46.
[10].موسوعة الإمام الخوئي، ج‏25، ص: 46.
[11].موسوعة الإمام الخوئي، ج‏25، ص: 47.
کلیدواژه خمس
  • تــــازه هــــا
  • پـــربـــازدیـــدهــــا
  • 402 - شرط سیادت در اصناف ثلاثه
  • 401 - مراد از «ذی القربی» در آیه خمس
  • 400 - مالکیت خمس
  • 399 - مالکیت خمس
  • 398 - مالکیت خمس
  • 397 - تقسيم خمس
  • 325 - ملکیت معدن مکشوفه در اراضی مفتوحه توسط کافر
  • 323 - معدن مکشوفه در زمین مملوک عمومی
  • 340 - نصاب خمس غوص
  • 320 - وحدت يا تعدد مخرِج و مخرَج در اعتبار نصاب معدن
  • 337 - حکم مالی که در شکم حیوان یافت می­شود
  • 334 - حکم گنج در اراضی عمومی (4)
حــــدیــــث روز
:
کلیه حقوق متعلق به پایگاه آیت الله محمدی ری شهری می باشد
  • تماس با پایگاه
  • نقشه پایگاه
  • پایگاه‌های مرتبط
      • حدیث نت
      • دارالحدیث
      • حضرت عبدالعظیم(ع)