• معرفی
    • مسئولیت‌ها
    • مصاحبه‌ها
    • از نگاه دیگران
    • معرفی
  • اخبار
    • تمام اخبار
    • آستان
    • مؤسسه دارالحدیث
    • پژوهشگاه و دانشگاه قرآن و حدیث
    • اخبار درس‌ها
    • مراسم و همایش
    • دیدار‌ها و بازدیدها
    • اخبار نشر
    • مراسم تشییع و ترحیم
    • سایر اخبار
  • آثار و تألیف‌ها
  • درس‌ها
  • سخنرانی‌ها
  • خاطره‌‌ها
  • یادداشت‌ها
  • نگارخانه
/ خانه / خاطره‌ها / شهدا، جانبازان و آزادگان / خاطرۀ یک خلبان آزاده
×

ارسال ایمیل

در حال ارسال اطلاعات
لطفا تیک "من ربات نیستم" را بزنید !
تاريخ : 1399/06/23 | کد : 66815 | بازدید : 1799

خاطرۀ یک خلبان آزاده

خاطرۀ یک خلبان آزاده
تو پسر من نیستی و آدم بی‌غیرتی هستی چون به دو زندانی خود، اجازه ملاقات دوستانشان را نمی‌دهی.

سرهنگ دوم خلبان آزاده ارسلان شریفی در سال ۱۳۷۸ برای انجام مناسک حج در مکه بود. ایشان خاطرۀ جالبی از دوران اسارت داشت که بنا به تقاضای این‌جانب آن را نوشت.
مکتوب ایشان که در تاریخ ۱۲ / ۱ /۱۳۷۸ به روابط عمومی بعثۀ مقام معظم رهبری واصل ‌گردید، بدین شرح است:

بعد از این که هواپیمای من و فرمانده‌ام در هنگام مأموریت مورد اصابت قرار گرفت و سرنگون شد، ما نیز به دست مزدوران ارتش بعث عراق به اسارت درآمدیم. بعد از گذراندن مراحل بازجوئی در اداره اطلاعات و امنیت عراق، سرانجام به یکی از اردوگاه‌های کمپ رُمادیه به نام اردوگاه شماره نُه منتقل شدیم. چندی بعد از ورود به اردوگاه متوجه شدیم که ۶۲ نفر دیگر از اسرای ایرانی نیز در همان اردوگاه هستند که از تماس آن‌ها با ما جلوگیری می‌شد و ما دو نفر را در یک سلول به صورت انفرادی نگهداری می‌کردند.
از آنجایی که هم عشق و محبت هموطنانمان در دلمان بود و هم از تنهایی و بیکاری و دوری از عزیزانمان بسیار رنج می‌بردیم، در هر ملاقات با فرمانده اردوگاه تقاضای دیدار و ملاقات سایر اسرا را داشتیم. سرانجام بعد از اصرار فراوان موفق شدیم در هفته یک یا دو ملاقات یک ساعته با اسرای آن اردوگاه داشته باشیم. سایر اسرا نیز به ما بسیار لطف داشتند و هنگام ورود ما برای روبوسی و احوال‌پرسی صف می‌کشیدند و ما را همچون نگین انگشتری در میان می‌گرفتند، به طوری که این استقبال مورد توجه و تعجب نگهبانان شده و به اطلاع فرمانده اردوگاه نیز رسیده بود و بارها خود به شخصه از زبان نگهبانان شنیدم که: آیا در ایران همۀ اقشار مردم این همه به خلبانانشان علاقه دارند؟
مدتی بعد در اردوگاه جمعی از اسرا در مقابل زورگویی برخی از نگهبانان مقاومت کردند و همین مسئله منجر به درگیری بین آنان شد. وقتی فرمانده اردوگاه از ماجرا خبردار می‌شود در پایان صحبت‌هایی که برای اسرا می‌کند، برای تنبیه آنان و این که این گونه موارد تکرار نشود، می‌گوید: تا اطلاع ثانوی دیگر اجازه ملاقات خلبانانتان را نمی‌دهیم و آن طور که خبر دارم این بدترین تنبیه برای شماست.
بدین طریق سه ماه از ملاقات ما با این عزیزان جلوگیری شد. روشن است که در این سه ماه ما دو نفر از لحاظ روحی چه فشار و زجری را متحمل ‌شدیم. در این مدت همیشه در دعاهایمان از خداوند می‌خواستیم تا فرج و گشایشی در حل مشکلمان بفرستد.
بعد از سه ماه روزی در اردوگاه باز شد و فرمانده اردوگاه مستقیماً به سراغ ما آمد و بعد از سلام و احوال‌پرسی بسیار گرم و صمیمانه به اتاقمان آمد و پیش ما نشست و گفت: امروز آمده‌ام تا مطلبی را برایتان تعریف کنم و آن جریان خوابی است که دیشب دیده‌ام. من شب گذشته در عالم خواب پدرم _ که سال‌ها از فوتش می‌گذرد _ را دیدم. پدرم از من بسیار عصبانی بود. وقتی علت را جویا شدم، گفت: تو پسر من نیستی و آدم بی‌غیرتی هستی چون به دو زندانی خود، اجازه ملاقات دوستانشان را نمی‌دهی. سراسیمه از خواب پریدم، طوری که همسرم هم از خواب بیدار شد و علت امر را پرسید. وقتی ماجرای خواب را برایش گفتم او از صحت موضوع پرسید. من گفتم: بله. یک چنین افرادی هستند و من چند ماه است که به آن‌ها اجازه ملاقات دوستانشان را نمی‌دهم. او نیز از من روی برگرداند و گفت: تو خیلی ظالمی. من امروز آمده‌ام تا در مورد گذشته از شما پوزش بخواهم. از امروز هر وقت که خواستید می‌توانید به ملاقات دوستانتان بروید.

بدین گونه خداوند در گوشۀ اسارت و بی‌کسی و غربت کمک‌هایش را برای ما به این روشنی می‌فرستاد تا از برایمان حجتی باشد بر آیه شریفه (اُدعونی اَستَجِب لَکُم). (۱) شکر و سپاس می‌گویم چنین پروردگار مهربانی را که فریادرس فریادخواهان است و کَسِ بی‌کسان در غربت. به آستان کبریایی و ملکوتی‌اش پیشانی بندگی بر خاک می‌رسانم، آن هم در جوار کعبه‌اش که مولود‌گاه مولای متقیان است و کعبۀ دل‌های عاشق، آن هم درست در سال‌روز آزادی و روز پرشکوه جمهوری اسلامی ایران، دوازدهم فروردین‌ماه.


۱) . غافر: آیۀ ۶۰.

منبع : خاطره های آموزنده
کلیدواژه دفاع مقدس
مــــطــــالــــب مــــرتــــبــــط
  • نمادی از زندگی شهدا
  • تــــازه هــــا
  • پـــربـــازدیـــدهــــا
  • روشن‌بینی مجروح جنگی
  • درخت باکرامت
  • خاطرۀ یک خلبان آزاده
  • مجلس درس شهدا
  • مهلت گرفتن از عزرائیل
  • نمادی از زندگی شهدا
  • درخت باکرامت
  • روشن‌بینی مجروح جنگی
  • خاطرۀ یک خلبان آزاده
  • مهلت گرفتن از عزرائیل
  • نمادی از زندگی شهدا
  • رؤیای شهادت آیة الله بهشتی
حــــدیــــث روز
:
کلیه حقوق متعلق به پایگاه آیت الله محمدی ری شهری می باشد
  • تماس با پایگاه
  • نقشه پایگاه
  • پایگاه‌های مرتبط
      • حدیث نت
      • دارالحدیث
      • حضرت عبدالعظیم(ع)