حدیث روز :
((
عن النّبي صلي الله عليه و آله : أَكْثَرُ النَّاسِ قِيمَةً أَكْثَرُهُمْ عِلْماً وَ أَقَلُّ النَّاسِ قِيمَةً أَقَلُّهُمْ عِلْماً ))
[1] در روايت روز گذشته معيار ارزش انسان اخلاص بود و اين روايت مي فرمايد معيار ارزش انسانها علم آنهاست.
در روايت ديگري آمده: «
بَعْضُكُمْ أَكْثَرُ صَلَاةً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُكُمْ أَكْثَرُ حَجّاً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُكُمْ أَكْثَرُ صَدَقَةً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُكُمْ أَكْثَرُ صِيَاماً مِنْ بَعْضٍ وَ أَفْضَلُكُمْ أَفْضَلُكُمْ مَعْرِفَةً».
[2] يعني معيار برتري به کثرت نماز و حج و صدقه و روزه نيست بلکه معيار، معرفت است. هر که معرفتش بيشتر ارزش وجودي اش بيشتر است.
روي سه نکته فکر کنيد: (1) اين روايات را چگونه ميتوان با هم جمع کرد؟ (2) اين علمي که معيار ارزش انسان است چه رشته علمي است؟ (3) اين روايات ريشه در کدام آيه از آيات قرآن دارد؟
بحث فقهی موضوع : حکم نماز جمعه در عصر غیبت
مرحوم نراقي گفتند که آيه ارتباط با نماز جمعه ندارد و آنگاه با استناد به عدم تصریح آیه به نماز جمعه، به عام بودن معنای«ذِكْرِ»، فرمودند : آیه دلالتی بر وجوب نماز جمعه ندارد مگر اینکه با استناد به قرائتی بگوییم مقصود از«ذِكْرِ اللَّهِ» نماز جمعه است. اما ايشان اين سه وجه را نقد مي کند:
نقد مرحوم نراقي بر قرينه اول:
اولا اتفاق مفسرين در اينجا محقق نيست و با هم اختلاف نظر دارند زيرا کشّاف و بيضاوي «ذکر الله» را مطلق نماز تفسير نموده اند(نه نماز جمعه)، برخي از مفسرين گفته اند مراد از «ذکر الله» اهل بيت عليهم السلام هستند؛ گروهي ديگر قائل اند منظور يا نماز است يا خطبه و يا شنيدن موعظه و عده اي انجام وظايف و سنن روز جمعه (از قبيل الغسل و قصّ الأظافر و الشّوارب و التطيّب و التنوير و حلق الرأس و...) را معناي «ذکر الله» دانسته اند. ثانيا بر فرض اگر اتفاقي هم بين مفسرين باشد چنين اتفاقي براي ما حجيت ندارد چرا که اکثر اين مفسرين از اهل سنت هستند. سپس مرحوم نراقي اشاره اي به نظر شهيد ثاني- که قائل به وجوب تعييني نماز جمعه بود- مي کند که شما اجماع قدماي اصحاب بر عدم وجوب عيني نماز جمعه را قبول نميکنيد آنگاه به اتفاق مفسرين اهل سنّت استدلال مي کنيد که مقصود از «ذكر» صلاة الجمعه است!؟
[3] نقد مرحوم نراقي بر قرينه دوم:
مرحوم نراقي قرينة دوم(إشعار روايت علل الشرايع بر اينکه منظور از «ذکر الله» در آيه، نماز جمعه است) را هم نقد مي کند و آن را غير مشعر مي داند.
متن روايت علل الشرايع:
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ إِذَا قُمْتَ إِلَى الصَّلَاةِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَأْتِهَا سَعْياً وَ لْيَكُنْ عَلَيْكَ السَّكِينَةُ وَ الْوَقَارُ فَمَا أَدْرَكْتَ فَصَلِّ وَ مَا سُبِقْتَ بِهِ فَأَتِمَّهُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ» وَ مَعْنَى قَوْلِهِ «فَاسْعَوْا» هُوَ الِانْكِفَاء یا «الإنکفاة» . دو نسخه است.
[4] بررسي معناي «الإنکِفاء» :
مرحوم مجلسي براي «انکفاة» سه معنا ذکر کرده است: (1) القصد في المشي، يعني نه تند رفتن و نه کُند رفتن، اعتدال در راه رفتن (2) عجله همراه با انقباض و ندويدن (3) انصراف و دست کشيدن از ساير اعمال، يعني وقتي صداي اذان جمعه آمد کارهاي ديگر را رها کن و برو سراغ ذکر الله.
[5] البته نسخه وسائل و بحار کلمه «الِانْكِفَاء» را «الِانْكِفَاتُ» ثبت کرده است.
[6] که هر دو به يک معنا هستند. «فَاسْعَوْا» يعني سعي کنيد معنايش بهتر از «انکفات» فهميده مي شود ولي اينکه حضرت «فَاسْعَوْا» را «انکفاء» معنا مي فرمايند معلوم مي شود که آن زمان مردم «انکفات» را بهتر مي فهميدند.
در هر صورت معناي «سعي» همان است که مفردات مي گويد «المشي السّريع، و هو دون العدو، و يستعمل للجدّ في الأمر»
[7] سعي يعني تند رفتن بدون دويدن. يعني وقتي ميخواهيد برويد به طرف ذکر خدا، تند برويد. «و يستعمل لِلجدّ في الأمر» راغب مي گويد حالا اگر هم تند نرفتيد، پس جدي بگيريد؛ يعني سستي نکنيد و با جديت برويد.
مرحوم نراقي مي گويد: اولا روايت دلالتي بر نماز جمعه ندارد بلکه منظور روايت سعي به مطلق ذکر الله است. ذکر اللهي که مهمترين مصداقش نماز است. يعني مستحب است که انسان به طرف همة چيزهايي که مصداق ذکر الله است شتاب نمايد و عجله کند، وليکن چون مهمترين ذکر الله، نماز است، به نماز بيشتر اهميت بدهد.
ثانيا روايتي در کافي است که اصلاً اشعار بر خلاف اين دارد که بگوييم مقصود از ذکر الله نماز است. که امام باقر عليه السلام در تفسير «
فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ» فرمودند: «
اعْمَلُوا وَعَجِّلُوا فَإِنَّهُ يَوْمٌ مُضَيَّقٌ عَلَى الْمُسْلِمِينَ»
[8] يعني تلاش کنيد اعمال روز جمعه را زود انجام بدهيد. روز جمعه، روزي است که مسلمانان کارهاي زيادي دارند و ضيق وقت هم دارند لذا بايد عجله کنند به تعبير ديگر ظاهر روايت کافي اين است که «عجّلوا إلي مطلق العمل» چون روز جمعه، روز مضيق و تنگي است، مطلق اعمال روز جمعه را با عجله انجام بدهيد.
[9] نقد مرحوم نراقي بر قرينه سوم :
قرينه سوم اين بود که مضمون خود آيه دلالت مي کند منظور از «ذکر الله»، نماز جمعه است. چون آيه مي فرمايد وقتي ندا داده شد براي نماز در روز جمعه به سمت ذکر خدا عجله کنيد. عجله کردن در روز جمعه آن هم موقع ندا و اذان گفتن فقط مربوط به مسأله نماز است. سعي(واجباً او استحباباً) در موقع اذان گفتن، به غير از نماز جمعه چيز ديگري نيست.
مرحوم نراقي مي گويد: قبول اين قرينه مستلزم ارتکاب تجوّز در يکي از دو کلمه «ذکر» يا «سعي» است. يعني يا بايد «ذکر» را در معناي حقيقي اش(مطلق ذکر(نه نماز)) استعمال کنيم و «سعي» را در معناي مجازياش استعمال کنيم بگوييم «سعي» حمل بر استحباب مي شود و به معناي رفتن و ذهاب است(نه عجله).
و يا بالعکس «سعي» را در معناي حقيقي اش(عجله) استعمال نماييم و در «ذکر» ارتکاب تجوّز کرده و در معناي مجازي اش استعمال کنيم و بگوييم «ذکر» به معناي نماز است(نه مطلق ذکر(معناي حقيقي ذکر)).
از بين اين دو احتمال، مجاز دانستن «ذکر» دليلي ندارد(أنّ ارتكاب التجوّز في الذكر ليس بأولى منه في السعي) از اين رو در «سعي» ارتکاب تجوّز مي کنيم و آنرا حمل آن بر استحباب مي نماييم بنابراين باز هم در «فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ» نميتوانيم به طور دقيق بگوييم معنايش نماز است. خلاصه مرحوم نراقي نمي پذيرد که «فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ» يعني «فاسعوا إلي صلاة الجمعه».
[10] اشکال ديگري که مرحوم نراقي بر قرينه سوم وارد مي کند اين است که از کجا معلوم است مقصود از «
إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ»، اذان روز جمعه است؟ شايد مقصود از نداء، اذان صبح باشد، «إِذا نُودِيَ...» هم شامل اذان ظهر روز جمعه است و هم شامل اذان صبح آن. لذا ممکن است معناي آيه چنين باشد: وقتي اذان صبح روز جمعه گفته شد چون روز جمعه براي انجام اعمالش مضيق است پس بايد در انجام آن عجله نماييد! کما اينکه بعضي از مفسرين گفته اند اصلا مقصود از اذان، اذان صبح است. بر اين اساس مقصود از «ذکر» نيز وظايف روز جمعه است زيرا دليلي نداريم که مقصود صلاة معهوده روز جمعه باشد بخصوص اينکه در روايات داريم اصحاب پيامبر(صلي الله عليه و آله) براي انجام اعمال روز جمعه از روز پنج شنبه آماده مي شدند «لأنّه يوم مضيّق لكثرة وظائفه و أعماله». همة اين حرفهاي مرحوم نراقي براي اين است که ميخواهد به گونه اي اثبات کند «ذکر الله» عام است و مخصّصي ندارد.
[11] در نهايت مرحوم نراقي مي گويد: بر فرض اگر هم بپذيريم که مقصود از «ذکر الله» نماز جمعه است باز هم آيه دلالتي بر وجوب نماز جمعه ندارد زيرا اگر آيه بخواهد بر وجوب نماز جمعه دلالت داشته باشد، بايد ترجيح تجوّز در مادّه «فاسعوا» را بر تجوّز درهيئت «فاسعوا» را ثابت نماييم. يا بايد در ماده «فَاسْعَوْا»(سعي) تصرف کنيم يا در هيئت «فَاسْعَوْا»(امر). چون ما از خارج ميدانيم که بر فرض هم نماز جمعه واجب باشد، خود نماز واجب است ولي عجله کردن در آن واجب نيست بلکه مستحب است.
يا بايد بگوييم امر «فاسعوا» دلالت بر وجوب ندارد و نماز جمعه را مستحب بدانيم(تجوّز در هيئت)، يا بايد بگوييم امر دلالت بر وجوب دارد ولي «سعي» به معناي رفتن است نه عجله کردن يعني «سعي» را مجازاً در معناي رفتن به کار ببريم(تجوّز در ماده). ولي ما دليلي نداريم که بگوييم کدام تجوّز و مجازگيري مهمتر و ارجح است. و چون دو تا احتمال است؛ بنابراين اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال. در مجموع مرحوم نراقي نميخواهد بپذيرد که آيه بر وجوب نماز جمعه دلالت دارد؛ زيرا اولاً منظور از «ذكر» مطلق ذکر است نه نماز جمعه، ثانياً سلّمنا که مراد نماز جمعه باشد، دو تا احتمال است و بايد يکي از اين دو مجاز را مرتکب شد و چون قرينهاي نداريم بر اين که کدام مجاز ترجيح دارد نتيجه اين ميشود که ما دليل براينکه آيه بر وجوب دلالت کند نداريم.
[12]