• معرفی
    • مسئولیت‌ها
    • مصاحبه‌ها
    • از نگاه دیگران
    • معرفی
  • اخبار
    • تمام اخبار
    • آستان
    • مؤسسه دارالحدیث
    • پژوهشگاه و دانشگاه قرآن و حدیث
    • اخبار درس‌ها
    • مراسم و همایش
    • دیدار‌ها و بازدیدها
    • اخبار نشر
    • مراسم تشییع و ترحیم
    • سایر اخبار
  • آثار و تألیف‌ها
  • درس‌ها
  • سخنرانی‌ها
  • خاطره‌‌ها
  • یادداشت‌ها
  • نگارخانه
/ خانه / خاطره‌ها / خاطراتی از حج / دعا جهت تداوم تشرف به حج
×

ارسال ایمیل

در حال ارسال اطلاعات
لطفا تیک "من ربات نیستم" را بزنید !
تاريخ : 1395/08/09 | کد : 54342 | بازدید : 6608

دعا جهت تداوم تشرف به حج

دعا جهت تداوم تشرف به حج
به نام مقدّس حضرت مهدی علیه السلام. تسبیح گِلی سیاه که با آن صلوات می‌فرستی را هم به دیوار رو به قبله آویزان کن که کسی آن را نبیند و فقط خود برداری و صلوات را بشمری و به جای اوّلش آویزان کنی.

جناب حجة الاسلام سید یحیی حسینی[1] چند خاطرۀ جالب از حج دارد که بنا به درخواست این‌جانب به صورت مکتوب ارائه شده است. خاطرۀ نخست به این شرح است:

در سال 1346 هجری شمسی برای بار نخست با کاروانی از تهران توفیق تشرف به مکه مکرمه را پیدا کردم. در فرودگاه جدّه، که جنب شهر جدّه قرار داشت، مکانی بود معروف به «مدینة الحاج» دارای سه طبقه که طبقۀ تحتانی آن، آشپزخانۀ کاروان‌ها بود. چون وسیلۀ نقلیه برای مدینه و یا جُحفه کم بود، می‌بایست زائران دو روز یا بیشتر در مدینة الحاج می‌ماندند تا نوبت وسیله به آن‌ها برسد.

در طبقۀ اوّل و دوم مدینة الحاج اطاق‌های بزرگ و زیادی بود که زائران اسکان می‌یافتند تا نوبت حرکتشان برسد. اطاقی که به کاروان ما اختصاص یافت 36 تخت سه طبقه داشت که برای کل کاروان کافی بود. هر یک از زائران تختی را گرفتند، من صبر کردم همه جای دلخواه خود را بگیرند، هر تختی خالی ماند، آن را بگیرم. هر کس جای خود را گرفت و طبقۀ سوم یک تخت در گوشۀ اطاق خالی ماند، که من هم آن را گرفتم.

زائران هر یک مشغول کاری بودند؛ یکی تخمه می‌شکست، جمعی با هم حرف می‌زدند و خلاصه هر یک به کاری مشغول بودند. همان طوری که نشسته بودم دیدم آقایی با موهای خیلی مشکی برّاق و محاسن مشکی ولی سربرهنه وارد اطاق شد و به زائران نگاه می‌کرد، مانند کسی که گم‌شده‌ای دارد و به دنبال او می‌گردد؛ تخت به تخت و نفر به نفر. هیچ یک از زائران هم متوجه ایشان نبودند و هر کسی مشغول کار خودش بود.

من فکر کردم ایشان دنبال کسی می‌گردد، از تخت پائین آمدم، جلو رفتم و به ایشان سلام کردم، او هم جواب داد. با این که می‌خواستم بپرسم که دنبال کی می‌گردید؟ ناخواسته پرسیدم: آقا شما امسال برای حجّ آمده‌اید یا هر سال می‌آیید؟

فرمود: من هر سال می‌آیم.

سؤال کردم: هر سال برای خودتان می‌آیید یا به نیابت کسی و به خرج کسی می‌آیید؟

فرمود: هر سال برای خودم و با خرج خودم می‌آیم.

گفتم: حال که شما هر سال می‌آیید دعا کنید من هم هر سال بیایم.

لبخندی زد و فرمود: تو هم اِن ‌شاء الله می‌آیی!

بعد فرمود: آن دفترچۀ سُربی توی جیبت را بیرون بیاور، یک ختم می‌گویم، بنویس.

دفترچۀ کوچکی که جلد سُربی داشت و در جیب بغلم بود را بیرون آوردم. دقیق یادم نیست که ختم را خودم نوشتم یا ایشان نوشتند، هر چه بود دفترچه مفقود شد، ولی دستور این بود:

در زمان واحد (هر وقت از شبانه‌روز، مثلاً دو بعد از ظهر یا دو نیمه‌شب) و در مکان واحد؛ طوری که کسی نبیند و متوجه نشود و خود هم به کسی نگویی، این عمل را چهارده روز یا شب، پیاپی تکرار کن، نتیجۀ آن در خواب بر تو آشکار می‌شود.

جلسۀ اوّل دو رکعت نماز و بعد از نماز یک هزار صلوات تقدیم به حضرت رسول، جلسۀ دوم تقدیم به حضرت علی بن ابی طالب و همین کیفیت تا جلسۀ چهاردهم

به نام مقدّس حضرت مهدی علیه السلام. تسبیح گِلی سیاه که با آن صلوات می‌فرستی را هم به دیوار رو به قبله آویزان کن که کسی آن را نبیند و فقط خود برداری و صلوات را بشمری و به جای اوّلش آویزان کنی.

این دستور را نوشتند یا نوشتم و ایشان از اطاق خارج شدند. من از زائری که در تخت خواب نزدیک مکان ایستادن ایشان بود، پرسیدم: این آقا کجایی بودند و دنبال چه کسی می‌گشتند؟

زائر گفت: من کسی را ندیدم.

به او گفتم: همین آقایی که الآن کنار من ایستاده بود و خیلی وقت هم ایستاده بود.

گفت: من کسی را ندیدم که با شما صحبت کند.

از دیگری پرسیدم، او هم گفت من کسی را ندیدم!

بحمدالله به دعای آن آقا تا کنون غیر از سال‌هایی که سفر حج تعطیل شد، همۀ سال‌ها مشرف بودم؛ یا به عنوان خدمه یا به عنوان معاون مدیر و یا به عنوان روحانی، و امیدوارم خداوند این توفیق را تا وقت مرگ از من نگیرد. البته من هم به امید بیت الله الحرام و مدینۀ منوره زنده‌ام.

ناگفته نماند من دستور را سال اوّل عمل کردم، شاید یک هفته بیشتر نگذشت که خواب دیدم کاروان حج از ایران عازم است. رفتم جلو که سوار هواپیما شوم، شخصی بازویم را گرفت و گفت: سید یحیی! تو با این کاروان‌ها نخواهی رفت؛ ولی می‌روی.

من تعبیر خوابم را این طور تشخیص دادم که به من گفتند امسال صلاح نیست و نمی‌روی، ولی غیر از این بود. همان سال و بدون مدرک از طریق عراق به حج مشرف شدم که 110 روز هم طول کشید و بدون اختیار همه جا مرا می‌بردند که این خود اعجازی عجیب و باورنکردنی است. این دومین تشرفم به مکه بود. از سال سوم به بعد دیگر تشرفم روی روال قرار گرفت و توفیق مستمر حاصل شد.


[1] . بر اساس گزارش‌های ناظران بعثۀ مقام معظم رهبری، آقای سید یحیی حسینی یکی از روحانیون موفق کاروان‌های حج است که سالیان متمادی در خدمت زائران خانۀ خدا بوده است.

منبع : خاطره های آموزنده
مؤلف : آیت الله محمد محمدی ری شهری
کلیدواژه دعا حج
مــــطــــالــــب مــــرتــــبــــط
  • تشرّف آقای عبد الرحیم بلورساز
  • اجابت دعا در خانۀ خدا
  • تــــازه هــــا
  • پـــربـــازدیـــدهــــا
  • مهمان امیر مؤمنان علیه السلام در حج
  • معرفت‌جویی یک مالزیایی در عرفات
  • دعا جهت تداوم تشرف به حج
  • خاطره‌ای از حج آیة الله اراکی قدس سره
  • دیداری شگفت‌انگیز در مسجد‌الحرام
  • اجابت دعا در خانۀ خدا
  • دیداری شگفت‌انگیز در مسجد‌الحرام
  • خاطره‌ای از حج آیة الله اراکی قدس سره
  • آشنایی یک نیجریایی با مکتب اهل بیت (ع)
  • دعا جهت تداوم تشرف به حج
  • معرفت‌جویی یک مالزیایی در عرفات
  • خاطرۀ عبرت‌آموز در مسئولیت سرپرستی حجّاج
حــــدیــــث روز
:
کلیه حقوق متعلق به پایگاه آیت الله محمدی ری شهری می باشد
  • تماس با پایگاه
  • نقشه پایگاه
  • پایگاه‌های مرتبط
      • حدیث نت
      • دارالحدیث
      • حضرت عبدالعظیم(ع)