اللّهُمَّ اجعَل ما يُلقِي الشَّيطانُ في رُوعي مِنَ التَّمَنِّي وَ التَّظَنِّي.[1]
در تبیین این فراز نورانی، اقسام سوء ظنهای ناپسند را بیان میکردیم. اولین نوع آن، سوء ظن به خدای متعال بود. یکی از نکاتی که در این باره قابل بحث است این است که چرا سوء ظن به خدا نکوهیده است؟
پاسخ این است که چون موجب بسیاری از گناهان میشود. بدگمانی به خدای سبحان، چالشهای فراوانی را در زندگی انسان پدید میآورد.
از جمله نصایحی که حضرت امیر (عَلَیْهِالسَّلامِ) به مالک اشتر داشتند، این بود که با سه نفر مشورت نکن: بخیل، ترسو و حریص. زيرا بخیل تو را از هزینه کردن، منصرف مىكند و از تنگدستى مىترسانَد؛ ترسو نیز تو را از اقدام به كارها، باز میدارد. [یکی از ویژگیهای مدیران برجسته این است که قدرت جسارت دارند، یعنی تن به بلا میدهند، آنها هیچگاه به خاطر ترس از آینده جرأت انجام کارهای بزرگ را از دست نمیدهند.] انسان حريص نیز طمعورزىِ ستمگرانه را در نظرت جلوه میدهد.
امیر المؤمنین (عَلَیْهِالسَّلامِ) در ادامه، نکتهای را بیان میکند که شاهد بحث ماست، میفرماید:
فَإِنَّ البُخلَ وَ الجُبنَ وَ الحِرصَ غَرائِزُ شَتّى يَجمَعُها سوءُ الظَّنِّ بِاللَّهِ.[2]
بخل و ترس و حرص، خصلتهاى پراكندهاى هستند كه بدگمانى به خدا، آنها را گِرد هم مىآورد.
بنا بر این، میتوان گفت: حکمت حرمت سوء ظن به خدا، این است که برای زندگی معنوی و مادی انسان مشکلآفرین است، از این رو، بسیاری از مشکلات از جمله بخل و ترس و حرص، ریشه در آن دارد.
بحث فقهیموضوع: حدّ ضیق وقت در عدول از تمتع به افراد
یادآوریدر فرع اول و دوم مسئله پنجم از مسائل صورت حج تمتع گفتیم: کسی که وظیفهاش انجام حج تمتع است، نمیتواند اختیاراً به حج افراد یا قران عدول کند؛ ولی در صورت تنگی وقت، تمتعاش به افراد تبدیل میشود. بحث در فرع سوم، یعنی حدّ ضیق وقت بود که به دلیل اختلاف روایات، تا هفت قول در این باره مطرح شده بود.
ادامه روایات طایفه اولگفتیم: روایات در این رابطه به چند طایفه تقسیم میشوند. طایفه اول روایاتی است که بر خوف فوت وقوف در عرفات ـ اعم از اختیاری یا مسمای آن ـ دلالت دارند. یک روایت از این طایفه را خواندیم و اینک بقیه روایات:
روایت دوموَ [محمد بن الحسن باسناده] عَنْهُ (سعد بن عبدالله) عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَرْوٍ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الثَّالِثِ ع مَا تَقُولُ فِي رَجُلٍ مُتَمَتِّعٍ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ وَافَى غَدَاةَ عَرَفَةَ وَ خَرَجَ النَّاسُ مِنْ مِنًى إِلَى عَرَفَاتٍ أَ عُمْرَتُهُ قَائِمَةٌ أَوْ قَدْ ذَهَبَتْ مِنْهُ إِلَى أَيِّ وَقْتٍ عُمْرَتُهُ قَائِمَةٌ إِذَا كَانَ مُتَمَتِّعاً بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَلَمْ يُوَافِ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ وَ لَا لَيْلَةَ التَّرْوِيَةِ فَكَيْفَ يَصْنَعُ فَوَقَّعَ ع سَاعَةً يَدْخُلُ مَكَّةَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ يَطُوفُ وَ يُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ وَ يَسْعَى وَ يُقَصِّرُ وَ يَخْرُجُ بِحَجَّتِهِ وَ يَمْضِي إِلَى الْمَوْقِفِ وَ يُفِيضُ مَعَ الْإِمَامِ.[3]
«محمد بن سرو» میگوید:
به امام هادی (عَلَیْهِالسَّلامِ) نوشتم: نظر شما در باره کسی که میخواهد حج تمتع انجام دهد در حالی که صبح روز عرفه [به مکه] رسیده است و مردم از منا به سمت عرفات خارج شدهاند، چیست؟ آیا عمرهاش پا بر جاست یا از بین رفته است؟ و اینکه تا چه زمانی عمرهاش پا بر جاست؟ این شخصی که وظیفهاش حج تمتع بوده و روز هشتم و حتی در شب آن نرسیده، چه کار باید کند؟ حضرت نوشتند: اگر خدا بخواهد، چند ساعتی میرود مکه و طواف میکند و دو رکعت نماز میخواند و سعی و تقصیر را انجام میدهد و سپس با احرام حج تمتع به موقف (عرفات) میرود و [از عرفات] همراه امام (سرپرست حجاج) به مشعر کوچ میکند.
با توجه به ذیل روایت که فرمود: همراه امامِ کاروان به سمت مشعر رهسپار میشود، معلوم میشود، لحظات آخر روز عرفه، وقوف در عرفات را درک کرده است، بنا بر این، دلالت این روایت بر کفایت مسمای وقوف، روشن است؛ ولی در سند آن بحث است.
آیت الله خویی پس از نقل این روایت و بیان دلالت آن بر کفایت مسمای وقوف در عرفات، مینویسد:
لكنّه ضعيف السند بمحمّد بن مسرور كما في الوسائل، فإنّه لا وجود له في كتب الرجال، أو بمحمّد بن سرد أو سرو كما في التهذيب فإنّه مجهول، و ذكر صاحب المنتقى أن راوي الحديث محمّد بن جزك و هو ثقة، و ذكر سرد أو سرور من غلط النساخ، فيكون الخبر معتبراً، و لكن لا يمكن الاعتماد على ما ذكره صاحب المنتقى لأنّه مجرّد تخمين و ظن و لا شاهد له، و مجرّد رواية عبد اللّٰه بن جعفر عن محمّد بن جزك لا يكون شاهداً و لا قرينة على أن محمّد بن جزك هو الراوي في سند هذه الرواية، لإمكان رواية عبد اللّٰه بن جعفر عن شخص آخر مسمى بمحمّد بن سرد أو سرو.[4]
ولی سندش به خاطر «محمد بن مسرور ـ طبق نسخه وسائل ـ» ضعیف است، زیرا در کتب رجالی چنین نامی وجود ندارد و اگر «محمد بن سرد یا سرو ـ طبق نسخه تهذیب ـ» نیز باشد، وی مجهول است؛ ولی صاحب منتقی [الجمان] میگوید: «راوی این حدیث «محمد بن جزک» است که ثقه است و ذکر «سرد یا سرور» از اشتباهات نساخ است، بنا بر این، روایت معتبر است»؛ ولی بر آنچه ایشان فرموده نمیتوان اعتماد کرد، زیرا فقط حدس و گمانی است که شاهدی ندارد و مجرد اینکه «عبدالله بن جعفر» [در حدیثی دیگر] از «محمد بن جزک» روایت کرده است، نمیتواند شاهد یا قرینهای باشد بر اینکه راوی موجود در سند این روایت «محمد بن جزک» است، زیرا ممکن است «عبد الله بن جعفر» از شخص دیگری به نام «محمد بن سرد یا سرو» روایت کرده باشد.
در نسخههای وسائل که ما استفاده میکنیم، هیچکدام «مسرور» نیامده است؛ بلکه در پاورقی گفته شده که در نسخه مخطوط به جای «سرو»، «سرد» است، ولی ظاهرا در نسخهای که در اختیار آیت الله خویی بوده، «محمد بن مسرور» نوشته شده بوده است، کما اینکه آیت الله بروجردی نیز در حاشیه عروة هنگام اشاره به این روایت از عنوان «محمد بن مسرور» استفاده نموده است.[5]
به هر حال، اگر «محمد بن سرو یا سرد» نیز باشد، مجهول است و روایت ضعیف السند خواهد بود، مگر آنکه همان طور که صاحب منتقی الجمان فرموده و در نرمافزار درایة النور نیز آمده، بگوییم: مقصود، «محمد بن جزک» است که در این صورت، روایت صحیحه خواهد بود؛ ولی آیت الله خویی میفرماید: این احتمال، دلیل و شاهدی ندارد؛ لذا از نظر ایشان، روایت مشکل سندی دارد، اما در مقابل، آیت الله صافی در صدد تصحیح این مشکل برآمده و پس از ذکر این نکته که در وسائل چاپ شده، «محمد بن سرو» آمده نه «محمد بن مسرور» میفرماید:
أمّا كون محمد بن سرد أو سرو مجهولًا فهو كذلك لم يذكروه في كتب الرجال إلّا بروايته هذه المكاتبة و لكن اعتماد مثل عبد اللّه بن جعفر الحميرى شيخ القميين و وجههم و صاحب الكتب يكفي في حصول الاطمينان بوقوع هذه المكاتبة بينه و بين الإمام عليه السلام و الظاهر أنه كان شخصاً وجيهاً له هذا القدر و المنزلة أن يكاتب الإمام عليه السلام و يتشرف بالجواب و نقل عبد اللّه بن جعفر عنه هذه المكاتبة مشعر بأنه يعرفه و يرى ذلك له.[6]
اینکه «محمد بن سرد یا سرو» مجهول است، حرف درستی است، زیرا در کتب رجالی نامی از او نیامده مگر در سند همین مکاتبه؛ ولی همین که «عبد الله بن جعفر حمیری» که شیخ قمییون و از بزرگان آنها و دارای چند کتاب است به او اعتماد کرده، برای حصول اطمینان به وقوع این مکاتبه میان «محمد بن سرو» و امام (عَلَیْهِالسَّلامِ) کفایت میکند. و ظاهراً وی نزد امام (عَلَیْهِالسَّلامِ)، شخص وجیه و دارای قدر و منزلتی است که به آن حضرت نامه نوشته و افتخار پاسخ آن را نیز داشته است. همچنین اینکه «عبد الله بن جعفر» این مکاتبه را نقل کرده، مشعر به این است که وی را میشناخته و این مقام را برای او میدیده است.
ظاهر روایت این است که «عبدالله بن جعفر» میگوید: من از «محمد بن سرو» نقل میکنم که گفته به امام (عَلَیْهِالسَّلامِ) نامه نوشته است؛ ولی اینکه خودش شاهد این نامهنگاری باشد، معلوم نیست، بنا بر این، بستگی دارد به این که از این سخن «عبدالله بن جعفر» برای انسان اطمینان حاصل میشود یا نمیشود؟ برای آیت الله خویی، حاصل نشده؛ ولی برای آیت الله صافی، حاصل شده است.
به هر حال، نمیتوان به این روایت به عنوان دلیل مستقل نگاه کرد، ولی برای تأیید مطلب خوب است.
روایت سوموَ [مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوب] عَنْهُمْ (عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا) عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ رَفَعَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي مُتَمَتِّعٍ دَخَلَ يَوْمَ عَرَفَةَ قَالَ مُتْعَتُهُ تَامَّةٌ إِلَى أَنْ يَقْطَعَ التَّلْبِيَةَ.[7]
در این روایت مرفوعه آمده است:
امام صادق (عَلَیْهِالسَّلامِ) درباره کسی که میخواهد حج تمتع انجام دهد و روز عرفه وارد مکه شده، فرمود: عمره تمتعاش تمام است تا اینکه تلبیه قطع شود.
زمان قطع تلبیه، زوال روز عرفه است و کسی که تا زوال آن روز در مکه بوده، طبیعتاً به بخشی از وقوف در عرفات میرسد، بنا بر این، دلالت این روایت نیز بر کفایت مسمای وقوف در عرفه روشن است؛ ولی سندش مشکل دارد.
روایت چهارموَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَن] بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ أَهَلَّ بِالْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ جَمِيعاً ثُمَّ قَدِمَ مَكَّةَ وَ النَّاسُ بِعَرَفَاتٍ فَخَشِيَ إِنْ هُوَ طَافَ وَ سَعَى بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ أَنْ يَفُوتَهُ الْمَوْقِفُ قَالَ يَدَعُ الْعُمْرَةَ فَإِذَا أَتَمَّ حَجَّهُ صَنَعَ كَمَا صَنَعَتْ عَائِشَةُ وَ لَا هَدْيَ عَلَيْهِ.[8]
«عبید الله بن علی الحلبی» در این روایت صحیحه میگوید:
از امام صادق (عَلَیْهِالسَّلامِ) در باره کسی پرسیدم که هم برای حج و هم برای عمره، تلبیه گفته و وقتی وارد مکه شده که مردم در عرفات هستند، به همین جهت میترسد که اگر طواف کند و سعی انجام دهد، موقف [در عرفات] را از دست دهد. فرمود: عمره را رها کند و پس از حج، آن را انجام دهد، همان طور که عایشه چنین کرد و در این صورت، قربانی نیز لازم نیست.
در اینکه راوی میگوید: «میترسد موقف را از دست بدهد» دو احتمال وجود دارد:
یک. کل زمان موقف را از دست دهد، یعنی از زوال تا غروب از او فوت شود.
دو. بخشی از آن را از دست دهد، یعنی مسمای آن را نیز درک نکند.
ظاهر روایت، هر دو را شامل میشود.
روایت پنجممُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ الْمَحَامِلِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لَا بَأْسَ لِلْمُتَمَتِّعِ إِنْ لَمْ يُحْرِمْ مِنْ لَيْلَةِ التَّرْوِيَةِ مَتَى مَا تَيَسَّرَ لَهُ مَا لَمْ يَخَفْ فَوْتَ الْمَوْقِفَيْنِ.[9]
«یعقوب بن شعیب» میگوید:
از امام صادق (عَلَیْهِالسَّلامِ) شنیدم که فرمود: برای کسی که حج تمتع به جا میآورد، اگر در شبِ روز ترویه محرم نشده، اشکالی ندارد که هر زمانی که میتواند محرم شود تا جایی که از فوت دو موقف [عرفات و مشعر] بیم نداشته باشد.
در مورد سند این روایت آیت الله خویی میفرماید:
الظاهر أن الرواية معتبرة، لأنّ رواتها ثقات حتى إسماعيل بن مرار، فإنّه و إن لم يوثق في كتب الرجال لكنّه من رجال تفسير علي بن إبراهيم القمي (رحمه اللّٰه)، و قد وثق جميع رواته في مقدّمة التفسير، فيعامل معهم معاملة الثقة ما لم يعارض بتضعيف غيره كالنجاشي و الشيخ و نحوهما.[10]
ظاهرا، این روایت معتبر است، زیرا راویان آن همه از ثقات هستند حتی «اسماعیل بن مرار»، با اینکه وی در برخی از کتب رجالی توثیق نشده؛ ولی از رجال تفسیر قمی (رحمه الله) است که در مقدمه آن همه رواتش را توثیق نموده است، پس ما دامی که با تضعیف غیر او مثل نجاشی و شیخ و مانند آنها در تعارض نباشند، با آنها مثل راویان ثقه، تعامل میشود.
البته آیت الله خویی بعداً از این نظریه برگشتند و همه رجال واقع در تفسیر قمی را موثق نمیدانستند.
آیت الله سبحانی از راه دیگری «اسماعیل بن مرار» را توثیق میکند. ایشان میفرماید:
قلنا «المعتبرة» مكان الصحيحة، لأنّ إسماعيل بن مرّار لم يوثّق و لكن يستفاد توثيقه من روايته عن يونس بن عبد الرحمن، قال ابن الوليد: «كتب يونس التي هي بالروايات كلّها صحيحة معتمد عليها، إلّا ما ينفرد به محمد بن عيسى» و من هذا قد تستنبط وثاقته. و أمّا استنباط وثاقته من وقوعه في أسانيد تفسير القمي فقد عرفت ضعفه.[11]
ما به جای «صحیحه» گفتیم «معتبره»، زیرا «اسماعیل بن مرار» توثیق نشده است، ولی توثیق او از اینکه از «یونس بن عبدالرحمن» روایت کرده، استفاده میشود. ابن ولید [استاد شیخ صدوق] میگوید: «روایات کتابهای روایی یونس همه، صحیحه و قابل اعتمادند، مگر روایتی که فقط «محمد بن عیسی» نقل کرده باشد»، ممکن است از این جمله، وثاقت وی استنباط شود، اما ضعف استنباط وثاقتش به خاطر واقع شدن در اسانید تفسیر قمی، قبلا گذشت.
در مورد دلالت این روایت نیز آیت الله خویی میفرماید:
الظاهر أن الرواية أجنبية عمّا نحن فيه، لأنها وردت في إنشاء إحرام الحج و أنه غير مؤقّت بوقت خاص، و أنه يجوز له إحرام الحج في أي وقت شاء و تيسر له ما دام لم يخف فوت الموقفين، و محل كلامنا فيمن أحرم لعمرة التمتّع و ضاق وقته عن إتمامها.[12]
ظاهراً این روایت ربطی به بحث ما ندارد، زیرا در مورد احرام بستن برای حج وارد شده که وقت مخصوصی ندارد، بلکه میتواند در هر زمانی که برایش ممکن است محرم شود، تا جایی که ترس از فوت موقفین نداشته باشد، در حالی که بحث ما در باره کسی است که برای عمره تمتع محرم شد و وقتش برای اتمام آن تنگ است.
آیت الله سبحانی پس از طرح این اشکال میفرماید:
مع ذلك يحتمل أن يكون مورده من يريد الإحرام للعمرة، و هو في الميقات، كقرن المنازل أو ذات عرق.[13]
علاوه بر این احتمال، احتمال دارد روایت در باره کسی باشد که در میقاتهای نزدیک مثل قرن منازل یا ذات عرق است و میخواهد برای عمره محرم شود.
خلاصه اینکه نمیتوان به صورت قطعی گفت: روایت در مورد احرام حج است، بلکه این احتمال هم وجود دارد که در مورد احرام عمره اما از میقاتهای نزدیکتر باشد.
روایت ششموَ [مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ] بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْمَرْأَةُ تَجِيءُ مُتَمَتِّعَةً فَتَطْمَثُ قَبْلَ أَنْ تَطُوفَ بِالْبَيْتِ فَيَكُونُ طُهْرُهَا لَيْلَةَ عَرَفَةَ فَقَالَ إِنْ كَانَتْ تَعْلَمُ أَنَّهَا تَطْهُرُ وَ تَطُوفُ بِالْبَيْتِ وَ تُحِلُّ مِنْ إِحْرَامِهَا وَ تَلْحَقُ النَّاسَ بِمِنًى فَلْتَفْعَلْ.[14]
«ابو بصیر» در این روایت صحیحه میگوید:
به امام صادق(عَلَیْهِالسَّلامِ) عرض کردم: زنی برای انجام حج تمتع [به مکه] میآید؛ ولی قبل از طواف، حیض میشود و موعد پاک شدنش شب عرفه است [تکلیفش چیست؟] فرمود: اگر میداند که پاک میشود و میتواند طواف کند و از احرام عمره خارج شود و در منا به مردم ملحق شود، باید چنین کند.
ظاهر این روایت که آن را کلینی و شیخ طوسی نیز با سند صحیح نقل کردهاند، این است که شب عرفه پس از پاک شدن، عمرهاش را انجام میدهد و آخر شب میرود منا، زیرا گفتیم مستحب است از مکه به منا برود و از آنجا به عرفات کوچ کند. بنا بر این، ربطی به مسئله ما نخواهد داشت که مربوط به ضیق وقت است.
طایفه دومطایفه دوم، روایاتی است که ضیق وقت را به ظهر روز ترویه محدود میکند، یعنی اگر تا زوال روز هشتم، نتواند عمرهاش را تمام کند، تبدیل به حج افراد میشود.
روایت اولوَ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَن] بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنِ الْمَرْأَةِ تَدْخُلُ مَكَّةَ مُتَمَتِّعَةً فَتَحِيضُ قَبْلَ أَنْ تُحِلَّ مَتَى تَذْهَبُ مُتْعَتُهَا قَالَ كَانَ جَعْفَرٌ ع يَقُولُ زَوَالَ الشَّمْسِ مِنْ يَوْمِ التَّرْوِيَةِ وَ كَانَ مُوسَى ع يَقُولُ صَلَاةَ الْمَغْرِبِ مِنْ يَوْمِ التَّرْوِيَةِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ عَامَّةُ مَوَالِيكَ يَدْخُلُونَ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ وَ يَطُوفُونَ وَ يَسْعَوْنَ ثُمَّ يُحْرِمُونَ بِالْحَجِّ فَقَالَ زَوَالَ الشَّمْسِ فَذَكَرْتُ لَهُ رِوَايَةَ عَجْلَانَ أَبِي صَالِحٍ فَقَالَ إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ ذَهَبَتِ الْمُتْعَةُ فَقُلْتُ فَهِيَ عَلَى إِحْرَامِهَا أَوْ تُجَدِّدُ إِحْرَامَهَا لِلْحَجِّ فَقَالَ لَا هِيَ عَلَى إِحْرَامِهَا قُلْتُ فَعَلَيْهَا هَدْيٌ قَالَ لَا إِلَّا أَنْ تُحِبَّ أَنْ تَطَوَّعَ ثُمَّ قَالَ أَمَّا نَحْنُ فَإِذَا رَأَيْنَا هِلَالَ ذِي الْحِجَّةِ قَبْلَ أَنْ نُحْرِمَ فَاتَتْنَا الْمُتْعَةُ.[15]
«اسماعیل بن بزیع» در این روایت صحیحه میگوید:
از امام رضا (عَلَیْهِالسَّلامِ) در باره زنی پرسیدم که به نیت حج تمتع وارد مکه شده و قبل از خارج شدن از احرام عمره، حیض شده است، تا چه زمانی تمتع او از بین میرود؟ فرمود: امام صادق (عَلَیْهِالسَّلامِ) میفرمود: تا ظهر روز هشتم، ولی امام کاظم (عَلَیْهِالسَّلامِ) میفرمود: تا نماز مغرب روز هشتم. گفتم: فدایت شوم اکثر دوستداران شما روز هشتم وارد مکه میشوند و پس از طواف و سعی برای حج محرم میشوند. فرمود: تا سر ظهر [وقت دارند]. سپس روایت «ابو صلاح عجلان» را به ایشان یادآوری کردم [که در آن چیز دیگری بیان شده] ولی فرمود: هنگامی که ظهر فرا رسد، وقت تمتع تمام میشود. گفتم: زن یاد شده همان احرامش باقی است یا باید دوباره برای حج محرم شود؟ فرمود: نه، همان احرام قبلی باقی است. گفتم: آیا قربانی کردن بر او واجب است؟ فرمود: نه مگر اینکه بخواهد به صورت مستحبی آن را انجام دهد. سپس فرمود: ما اگر هلال ماه ذی الحجه را ببینیم و هنوز محرم نشده باشیم، تمتع از دستمان رفته است.
صاحب وسائل پس از نقل این روایت، مینویسد:
فَوْتُ الْمُتْعَةِ هُنَا مَحْمُولٌ عَلَى الْخَوْفِ مِنْ فَوَاتِ الْوُقُوفِ لَوْ أَتَمَّ الْعُمْرَةَ.[16]
از دست رفتن تمتع در اینجا بر ترس از فوت وقوف در عرفه در صورت اتمام عمره، حمل میشود.
برای توضیح این روایت، لازم است روایت «عجلان ابو صلاح» را نیز بخوانیم که در جلسه آینده آن را میخوانیم و در باره این روایت بحث میکنیم.
غفر الله لنا و لکم ان شاء الله